چهارمین سالگرد درگذشت خسرو شکیبایی/ یک بار برای همیشه...

وقتی به سیمای بازیگری خسرو شکیبایی در طول سه دهه حضور درخشانش در عرصه بازیگری می‌اندیشیم، احتمالاً لحظات خاصی را به یاد می‌آوریم: حمید هامون وقتی خبر رابطه ی غیر افلاطونی مهشید با عظیمی را می‌شنود، خرد می‌شود و فرو می‌ریزد؛ صفا در تاکسی گریه می‌کند و دیگر افراد داخل تاکسی را هم به گریه می‌اندازد؛ رضا رضایی‌منش در نامه به دخترش، کیمیا، می‌نویسد: «سهم ما هم یک یادش بخیر ساده...»؛ منصور خسروی پس از دعوا با دخترش، او را در آغوش می‌کشد و می‌گوید: «آشتی آشتی، تا روز بهشتی...»؛ رضا صباحی خبر خراب شدن خانه سبز را که می‌شنود، گوشه‌ای می‌نشیند و زار زار گریه می‌کند؛ عادل و ابی مشرقی، هر کدام برای عشق‌های دور از دسترس خودشان اشک می‌ریزند؛ عمو رحیم در حال گریه اعتراض می‌کند که چرا یک ایرانی باید به یک اسیر عراقی سیلی بزند و ... یادآوری تمام این لحظات، مدخل مناسبی است برای بررسی سیمای بازیگری خسرو شکیبایی. در تمام این لحظه‌ها، آن چه به چشم می‌خورد، حضور به یادماندنی عنصر احساس در صحنه است. خسرو شکیبایی چنین بازیگری بود (هنوز هم گاهی برایم سخت است که برای او از افعال ماضی استفاده کنم). در تمامی کاراکترهایی که شکیبایی به آن ها جان بخشیده، رگه‌های غنی و واضحی از احساسات‌گرایی شرقی به چشم می‌خورد که بدون شک در محبوبیت و مقبولیت فوق‌العاده او تأثیر به سزایی داشته‌اند. تا جایی که شاید بتوان گفت در تاریخ سینمای ایران، کمتر بازیگری «ایرانی» تر و «شرقی» تر از خسرو شکیبایی وجود داشته است. در طول سه دهه، خسرو شکیبایی نماد احساسات‌گرایی، روشنفکری و شکنندگی ایرانی بوده است. این احساسات‌گرایی را حتی در نقش‌های منفی‌تری که شکیبایی بازی کرده هم می‌توان ردیابی کرد. مثال می‌خواهید؟ نقش‌های شکیبایی در فیلم‌های «سارا» و «عاشقانه» از این جمله‌اند.

"در واقع تو روی صحنه‌ای و با تماشاگرت قرار و مدار می‌گذاری که بداند تو، هم آن شخصیت نمایش هستی و هم خودت" (شکیبایی)2

احساسات‌گرایی شدید نقش‌های ایفا شده توسط شکیبایی از این جا نشأت می‌گرفت. او در تمام فیلم‌هایش، نشانه‌هایی از خودش را بروز می‌داد. تهِ تهِ اکثر کاراکترهایی که توسط او بازی شده‌اند، می‌توانیم گوشه‌هایی از خود خسرو شکیبایی را تشخیص دهیم. همین مسأله بود که باعث شد بسیاری (به اشتباه) تا آخر عمر شکیبایی، او را به تکرار نقش حمید هامون متهم کنند. هر چند قابل انکار نیست که حمید هامون با اختلاف فراوان، شاخص‌ترین نقش و بازی شکیبایی به شمار می‌رود و شاید در برخی از فیلم‌ها، شکیبایی واقعاً خود را تکرار کرده باشد. ولی آیا این نکته فقط درباره شکیبایی صدق می‌کند؟! آیا همه بازیگران در هر فیلمی، پرسونای جدیدی از خود بروز می‌دهند؟ دقیق‌تر که نگاه کنیم، اتهامی که بارها به شکیبایی زده شده و گاهی به عنوان نقطه ضعف او مورد برداشت قرار می‌گیرد را می‌توان متوجه تمام بازیگران بزرگ تاریخ هم دانست! مگر مارلون براندو، پل نیومن و جیمز دین، هر کدام در دهه ی 50، گوشه‌هایی از شمایل یاغی سرکش را جان نبخشیده‌اند؟ یا قبل‌تر از آن، مگر همفری بوگارت و کلارک گیبل در دوران اوج کاری‌شان، به ترتیب نقش «آدم‌های خشک و عبوس با قلبی رمانتیک» و «عاشق خوش‌پوش بی‌خیال و طعنه‌زن» را بازی نمی‌کردند؟ آیا کری گرانت در هر کدام از کمدی‌رمانتیک‌هایی که بازی کرد، کاملاً متفاوت با نقش‌آفرینی‌های دیگرش عمل کرد؟ مگر می توان هر کدام از نقش‌آفرینی‌های درجه یک آل پاچینو را دید و آن را با یکی از هنرنمایی‌هایش در فیلم های «پدرخوانده»، «سرپیکو» و «بعدازظهر سگی» مقایسه نکرد؟ مگر رابرت دنیرو چند بار توانسته، یا مهم‌تر از آن، خواسته که خود را از کاراکتر «مرد تنهای خداوند» که در همکاری‌هایش با اسکورسیزی ساخت، رها کند؟ پس چگونه است که این شباهت‌ها، نه تنها از ارزش کار آن بازیگران نمی‌کاهند بلکه برعکس باعث اعتبار هر چه بیشترشان هم می‌شوند، اما در مورد شکیبایی به دستاویزی برای کم‌رنگ کردن حضور درخشان او در سینمای ایران تبدیل شده‌اند؟ فکر می‌کنم یک بار برای همیشه باید این اشتباه بزرگ تاریخی‌مان را حل کنیم. شکیبایی خود را تکرار نکرد. بلکه گوشه‌هایی از خودش را در فیلم‌هایش به نمایش گذاشت. همان‌طور که احتمالاً درباره تمام اساطیر و اساتید بازیگری تاریخ سینما هم چنین نکته‌ای به چشم می‌خورد.

"بازیگر معاصر در جهان ... بیشتر به سوی آن می‌رود که «بازی نکند»" (خسرو شکیبایی)3

خسرو شکیبایی مصداق بارز این حرف خودش بود. کیومرث پوراحمد خاطره ای از حضور شکیبایی در فیلم خواهران غریب نقل می‌کند با این مضمون که در سکانسی که منصور خسروی با خانم جان بگو مگو می کرد، آن دو جملاتی را بداهه بیان کردند. پس از پایان فیلمبرداری شکیبایی غیبش زد و زمانی که پوراحمد او را پیدا کرد، در گوشه ای در حال گریه کردن بود و علت گریستنش هم این بود که به خانم جان گفته بود: «مهربونی هات کو؟ مهربونی هات کو؟!» شکیبایی آن قدر با نقش‌هایش زندگی می‌کرد که یک جمله بداهه سر صحنه فیلمبرداری تا این حد او را منقلب می‌کرد. زندگی شکیبایی بازی‌اش بود و بازی او زندگی‌اش. برای همین است که شکیبایی حتی به منفی‌ترین نقش‌هایش هم شیرینی و حتی گاه معصومیتی می‌بخشید که باعث همدلی تماشاگر با او می‌شد. احتمالاً مهم‌ترین دلیل موفقیت شکیبایی در طول این سال‌ها و استمرار این محبوبیت، رعایت همین نکته بوده است. این که صرف بیان دیالوگ‌ها و اجرای آن چه در فیلمنامه ذکر شده، کافی نیست. بلکه این بازیگر است که حس و حال نقش را در می‌آورد و آن را می‌سازد. شکیبایی سر صحنه فیلم‌هایش، پیشنهاداتی برای بهتر شدن نقشش می‌داد و تصادفی نیست که بهترین بازی‌هایش در فیلم‌های کارگردانانی اتفاق افتاد که طبق گفته خودش، به پیشنهاداتش توجه کرده و در بسیاری از موارد آن ها را می‌پذیرفتند. (مثل داریوش مهرجویی، کیومرث پوراحمد و فریدون جیرانی).

 

"گروهی از دوستان به اشتباه فکر می‌کردند که شخصیت هامون، نزدیک به من است، در صورتی که این طور نیست" (شکیبایی)4

اما هر چه تاکنون ذکر شده، فقط یک بعد ماجراست. خسرو شکیبایی نه تنها یکی از غریزی‌ترین بازیگران تاریخ سینمای ایران، که یکی از تکنیکی‌ترین آن‌ها هم بود. کمتر بازیگری یافت می‌شود که هر دوی این ویژگی‌ها را این گونه کامل و در حال تعادل دارا باشد. جمع این دو ویژگی، باعث شده بود تا شکیبایی (بر خلاف سوءتفاهمی که درباره او وجود داشت) قابلیت ایفای طیف وسیعی از نقش‌ها را داشته باشد. به راستی کسی هست که توان درک تفاوت‌های بنیادین بین کاراکتر حمید هامون را با شخصیت‌هایی که شکیبایی در فیلم‌های «یک بار برای همیشه»، «کیمیا»، «پری»، «سالاد فصل»، «ستاره بود»، «چه کسی امیر را کشت؟»، «حکم» و «اتوبوس شب» بازی کرد، نداشته باشد؟ آیا باز هم می‌توان گفت که شکیبایی فقط پرسونای هامون را در فیلم‌های مختلف تکرار می‌کرده است؟ فقط به عنوان یک مثال، بازی شکیبایی در «سارا» را به یاد بیاورید. حضوری که اتفاقاً به شدت زیر سایه بازی شکیبایی در «هامون» قرار گرفته و مدام با آن مقایسه و فرصتی می‌شود تا عده‌ای یادآوری کنند که شکیبایی حمید هامون را تکرار کرده است. بله! کاراکتر گشتاسب در «سارا» لااقل از یک جنبه شبیه حمید هامون است: از این نظر که هر دو کاراکترهایی آشفته و بی‌قرار هستند. اما آشفتگی این دو کاراکتر از دو جنس متفاوت است. بی‌قراری حمید هامون به خاطر تردید روشنفکرانه است و آشفتگی گشتاسب به واسطه عقده‌هایی پدید آمده که ریشه برخی از آن‌ها را در «سارا» می‌بینیم. حمید هامون، شخصیت مرموزی است و گشتاسب اتفاقاً کاراکتری است که چیزی برای پنهان کردن از تماشاگر ندارد. بنابراین شکیبایی در «سارا» از آن چه که احتمالاً در فیلمنامه اولیه برای نقش گشتاسب در نظر گرفته شده، فراتر می‌رود و با سبک بازی‌اش اطلاعاتی را برای تماشاگر روشن می‌کند و از آن طرف در «هامون» با خست تمام به گونه‌ای ایفای نقش می‌کند که به ابهام پیرامون کاراکتر اصلی فیلم افزوده شود. می‌توان مثال‌های فراوانی از این دست در بازی‌های شکیبایی پیدا کرد. آرامش و طمأنینه اسد را در «پری» به یاد بیاورید (در سکانس خودسوزی اسد، وقتی شکیبایی روی تخت دراز کشیده است، در آخرین لحظات دستانش را در جیبش فرو می‌برد و اندکی خود را منقبض می‌کند. حرکتی بسیار ساده که به یمن بازی درخشان شکیبایی، به بهترین شکل ممکن حس آرامش و رهایی کسی را به تماشاگر انتقال می‌دهد که روحش زیادی بزرگ و لطیف شده و دیگر جسمش کفاف روحش را نمی‌دهد). رخوت ناراحت‌کننده عمو رحیم در «اتوبوس شب» و اقتدار کاریکاتوری حد میثاق در «حکم» را به یاد دارید؟ دو شیوه کاملاً متفاوت بازی شکیبایی در «کیمیا» را چطور؟

"... هنوز مدتی نگذشته همه خواهیم فهمید که وقتی می‌نویسیم یا فیلم می‌سازیم، وقتی به خلق یا بازی‌ای که خسرو را می‌خواهد می‌رسیم، با حسرت خواهیم گفت جای خسرو شکیبایی خالی است. و اگر عاقل باشیم به خود خواهیم گفت: «نه! این نقش را به کسی دیگر نمی‌توان داد» و آن وقت نقش را عوض خواهیم کرد" (بیژن بیرنگ)5

تمام ویژگی‌های بالا، شکیبایی را به یک بازیگر مؤلف تبدیل کردند. کاراکتر عاشق عارف شاعر مسلک، شکننده و احساساتی (که البته در بسیاری از فیلم‌های شکیبایی، با ویژگی‌های دیگری هم آمیخته می‌شدند)، مخصوص خود شکیبایی بود و حالا در غیاب او، هنوز بازیگری پیدا نشده که بتواند پا جای پای او بگذارد. قصد مقایسه او با دیگر بازیگران را ندارم. ولی خسرو شکیبایی در زمینه تخصصش بی رقیب بود و هنوز هم بی‌رقیب مانده است.

"بدون تردید خسرو شکیبایی غیر قابل رقابت بود و غیر قابل رقابت خواهد ماند ... شکیبایی یک پدیده تکرارنشدنی بود" (کیومرث پوراحمد)

خاطرات مهناز افشار از حمید سمندریان: همه تشویق‌ها و سخت‌گیری‌هایش

مهناز افشار

پس‌گردنی‌های استاد معروف بود و من هم از این توبیخ‌ها به دور نبودم و اما آنچه اهمیت داشت به موقع بودن همه تشویق‌ها و توبیخ‌ها بود. تشویق‌ها به موقع و توبیخ‌ها به موقع. امروز هر آنچه در بازیگری روی صحنه و سینما مورد استفاده‌ام قرار می‌گیرد، براساس آموخته‌هایم از استاد است.

به گزارش شبکه ایران مرگ استاد حمید سمندریان موجب آن شد که بسیاری از هنرمندان مطرح تئاتر، سینما و تلویزیون ایران که افتخار شاگردی وی را داشتند، در رثایش سخن بگویند. مهناز افشار بازیگر مطرح سینمای ایران هم که مدتی در کلاسهای آزاد بازیگری سمندریان درس آموخته بود یادداشتی به این بهانه برای «اعتماد» نوشته و از پس گردنیهای به موقع استاد سخن گفته. متن کامل یادداشت افشار را در ادامه می خوانید:

استاد به پشت صحنه آمد و گفت بارک ا...
آن شب روی صحنه برای استاد بازی کردم؛ همان شبی که بعد از حاشیه‌سازی‌های بسیار ایجادشده برای من، اعتماد به نفس آن را به دست آوردم که روی صحنه تئاتر بروم و در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» حاضر شوم. همان شبی که استاد بعد از اجرای نمایش پشت صحنه آمد و روی شانه من زد و گفت: «بارک‌الله». . . گفت، آنچه باید یاد می‌گرفتی گرفتی و به عنوان استادم مرا تحسین کرد، هرچند در آن نمایش فرصت بسیار خاصی برای من نبود تا کار ویژه‌یی درباره بازیگری روی صحنه انجام دهم، اما همین بازی نظر استاد را جلب کرده بود و این من بودم که در پشت صحنه گریه می‌کردم؛ از هیجان اینکه در مقابل استاد قرار بود روی صحنه بروم و بازی کنم؛ خواستم هر آنچه از بازیگری در کلاس‌های او آموخته بودم با خود به همراه داشته باشم؛ نقش و صحنه و بازی من، همه آن شب برای استاد بود؛ اینکه استاد صدای مرا می‌شنود و بازی‌ام را می‌بیند...

ملاقات با مردی در نهایت مهر و مهربانی
بیش از 10 سال قبل، در سال 1378 از طرف آقای عبدالله اسکندری به کلاس‌های آقای سمندریان معرفی شدم. آن زمان چند فیلم سینمایی بازی کرده بودم و تجربه کار در سینما را داشتم و فکر می‌کردم حالا زمان آن است که آن اتفاقی که باید، بیفتد؛ روتوش لازم روی بازی‌ام صورت بگیرد و کارم از بیرون دیده شود و اصلاحات لازم روی آن صورت بگیرد. نخستین دیدار را هنوز در ذهن دارم؛ ملاقات با مردی در نهایت مهر و مهربانی. محبت از نگاه و رفتار استاد دیده می‌شد، اما این مهر و عطوفت هیچ‌وقت مانع جدیت او در تدریس‌اش نمی‌شد. او برای آموختن بازیگری به شاگردانش هیچ‌وقت شوخی نداشت و این کار را بسیار دقیق و درست انجام می‌داد.

هرکس براساس توانایی خود در زمینه بازیگری می‌توانست از استاد بیاموزد و آن را در کارهای خود مورد استفاده قرار دهد. شاید از بیرون چنین به نظر می‌رسید که من که تجربه چند کار سینمایی دارم و جلوی دوربین رفته‌ام و فیلم‌هایم اکران شده، حس و حالی متفاوت از فردی که طالب آموختن بازیگری است داشته باشم که به واقع من چنین نبودم و استاد نیز این را دریافته بود و برای آموختن بازیگری به من توجهی خاص داشت.

پس گردنی ها معروف استاد
پس‌گردنی‌های استاد معروف بود و من هم از این توبیخ‌ها به دور نبودم و اما آنچه اهمیت داشت به موقع بودن همه تشویق‌ها و توبیخ‌ها بود. تشویق‌ها به موقع و توبیخ‌ها به موقع. امروز هر آنچه در بازیگری روی صحنه و سینما مورد استفاده‌ام قرار می‌گیرد، براساس آموخته‌هایم از استاد است؛ او که توجهی ویژه روی بازی بدنی و فن بیان داشت و آموخته‌هایم از او به من جسارت بازیگری داد.

کتاب «یادمان استاد سمندریان» منتشر می‌شود

خبرگزاری فارس: «حمید سمندریان» پدر تئاتر ایران درگذشت

محمد یعقوبی سخنگوی شورای هماهنگی هفته بزرگداشت استاد «سمندریان» در گفت‌و‌گو با فارس اظهار داشت: قرار است کتابی با عنوان «یادمان استاد سمندریان» که شامل یادداشت‌های علاقمندان به او است تا چهلم این استاد فرهیخته و فقید تئاتر به چاپ رسیده و توزیع شود.
وی ادامه داد: هر کسی که یادداشت یا خاطره‌ای را از استاد حمید سمندریان نوشته یا قصد نوشتن دارد می‌تواند آن را به آدرس yadman91@gmail.com ایمیل کند تا پس از جمع‌آوری آن‌ها در قالب کتاب به چاپ رسد.
سخنگوی شورای هماهنگی هفته بزرگداشت استاد «سمندریان» به تغییر زمان اجرای مراسم بزرگداشت سمندریان در خانه هنرمندان اشاره کرد و گفت: مراسم روز سه‌شنبه که قرار بود در خانه هنرمندان برگزار شود به روز شنبه هفته آینده موکول شد. همچنین امروز یکشنبه 25 تیرماه مراسمی در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد با حضور هما روستا برای استاد سمندریان ساعت 16 الی 18 برگزار می‌شود.

هما روستا: عشق به انسان‌ها و گذشت را از «حمید سمندریان» آموختم

خبرگزاری فارس: هما روستا: عشق به انسان‌ها و گذشت را از «حمید سمندریان» آموختم

«هما روستا» همسر زنده‌یاد «حمید سمندریان» چندی پیش در آیین اختتامیه پانزدهمین جشنواره تئاتر دانشگاهی درباره استاد سمندریان گفت:‌ من 40 سال در کنار «حمید سمندریان» هستم و عشق به تئاتر، عشق به انسان‌ها و گذشت را از او یاد گرفته‌ام.

اشک‌های انتظامی برای سمندریان/ افتخار شاگردی ایشان را داشتم

خبرگزاری فارس: اشک‌های انتظامی برای سمندریان/ افتخار شاگردی ایشان را داشتم

«عزت‌الله انتظامی بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در پی درگذشت زنده‌یاد «حمید سمندریان» در گفت‌وگو با خبرنگار تئاتر فارس در حالی که گریه می‌کرد، به ذکر یک جمله بسنده کرد و گفت: من فقط می‌توانم بگویم که افتخار شاگردی ایشان را داشتم.به گزارش فارس، استاد حمید سمندریان نویسنده و کارگردان پیشکسوت تئاتر به دلیل بیماری سرطان کبد حدود ساعت 5 صبح امروز پنجشنبه 22 تیرماه دار فانی را وداع گفت.سمندریان در سال 1310 در تهران متولد شد و صبح امروز در سن 82 سالگی درگذشت.وی مدرس بسیاری از هنرمندان تئاتر و سینما و تلویزیون بود.مراسم تشییع زنده‌یاد حمید سمندریان ساعت 9 صبح شنبه 24 تیرماه از مقابل سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر برگزار می‌شود.
همچنین مراسم ختم زنده‌یاد «حمید سمندریان» - پدر تئاتر ایران - دوشنبه 26 تیرماه در مسجد جامع شهر غرب برگزار خواهد شد.

مشایخی: تئاتر ایران بزرگ‌مردی را از دست داد که نظیر نداشت

خبرگزاری فارس: مشایخی: تئاتر ایران بزرگ‌مردی را از دست داد که نظیر نداشت

«جمشید مشایخی» بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در گفت‌و‌گو با خبرنگار تئاتر فارس درباره زنده‌یاد استاد «حمید سمندریان» گفت: حمید سمندریان معلم و استاد من در تئاتر بود، یکی از بهترین‌های تئاتر مملکت بود و بزرگ‌ترین خدمت را به تئاتر ایران کرد.‌وی با اشاره به اینکه سمندریان مردی بدون حاشیه بود و به دنبال شهرت نبود،‌ افزود: حمید عاشق بود؛ حمید تک بود و در واقع حمید، حمید سمندریان بود. شباهتی از نظر اخلاقی به کسی نداشت. آدمی برجسته بود که مثل او را من هرگز ندیدم.این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر، و تلویزیون تصریح کرد: حمید کسی بود که اگر جوانی به دنبال بازیگری بود و استعداد نداشت هیچ‌گاه او را برای آموزش دادن قبول نمی‌کرد. او برای پول کار نمی‌کرد و قصد داشت انسانی کار کند، چیزی که کمتر کسی رعایت می‌کند.
مشایخی خاطرنشان کرد: تئاتر ایران بزرگ مردی را از دست داد که نظیر نداشت، نمی‌دانم بعدها کسی نظیر او به دنیا خواهد آمد یا خیر؟پیکر زنده‌یاد استاد «حمید سمندریان» هنرمند فقید تئاتر صبح روز شنبه 24 تیرماه بنابر درخواست خانواده وی از مقابل سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به سمت خانه ابدی تشییع می‌شود.

علی نصیریان: «سمندریان» از برجستگان تئاتر ایران بود

خبرگزاری فارس: علی نصیریان: «سمندریان» از برجستگان تئاتر ایران بود

«علی نصیریان» بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در گفت‌و‌گو با خبرنگار تئاتر فارس درخصوص زنده‌یاد استاد «حمید سمندریان» گفت: ایشان از برجستگان تئاتر ایران بود، در دهه 40 زمانی که از فرنگ به ایران بازگشت تا به امروز کارهای بسیار زیادی انجام داد و خدمات بسیار خوبی به تئاتر کرد.وی ادامه داد: ‌حمید سمندریان دارای دو بعد بود، اولی اینکه کارگردان ‌بسیار خوبی بود و دیگر استاد موفقی در تعلیم و در کارگردانی تئاتر شمرده می‌شد. آثار او بسیار ماهرانه و مفید بود، در واقع او پربار کار تئاتر می‌کرد. جای ایشان خیلی خالی خواهد بود، از این اتفاق بسیار متاثرم و به خانواده ایشان و جامعه تئاتری ایران عرض تسلیت می‌گویم.
 استاد حمید سمندریان نویسنده و کارگردان پیشکسوت تئاتر به دلیل بیماری سرطان کبد حدود ساعت 5 صبح امروز پنجشنبه 22 تیرماه دارفانی را وداع گفت.حمید سمندریان در سال 1310 در تهران متولد شد و صبح امروز در سن 82 سالگی درگذشت.پیکر زنده‌یاد استاد «حمید سمندریان» هنرمند فقید تئاتر صبح روز شنبه 24 تیرماه بنابر درخواست خانواده ایشان از مقابل سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به سمت دیار باقی تشییع می‌شود.

«حمید سمندریان» پدر تئاتر ایران درگذشت

خبرگزاری فارس: «حمید سمندریان» پدر تئاتر ایران درگذشت

استاد حمید سمندریان نویسنده و کارگردان پیشکسوت تئاتر به دلیل بیماری سرطان کبد حدود ساعت 5 صبح امروز پنجشنبه 22 تیرماه دارفانی را وداع گفت.حمید سمندریان در سال 1310 در تهران متولد شد و صبح امروز در سن 82 سالگی درگذشت.سمندریان استاد بزرگترین هنرمندان تئاتر و سینما و تلویزیون صبح روز شنبه 24 تیرماه بنابر درخواست خانواده ایشان از مقابل سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به سمت دیار باقی تشییع می‌شود.

رضا صادقی قطعه‌ای را به ایرج قادری تقدیم كرد

رضا صادقی

رضا صادقی ـ خواننده پاپ ـ در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی به صحنه رفت.
به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در ابتدای كنسرت «مشكی پوشان» به رهبری بهنام ابطحی، رضا صادقی در سخنانی گفت: خوشحالم بعد از اجراهایی در 4 و5 تیر ماه بار دیگر در خدمتتان هستم و به رغم تمام مشكلاتی كه پیش می‌آید، وقتی یك اتفاق خوب می‌افتد انجام آن را، كار خدا می‌دانم . به هرحال مهم آن است كه خوش باشیم.
او به رسم همه كنسرت‌هایش یاد ناصر عبداللهی ،‌ بابك بیات‌، پرویزمشكاتیان‌، خسروشكیبایی‌ و ایرج قادری راگرامی داشت و از حاضران خواست تا 15 ثانیه آنها را به صورت ایستاده تشویق كنند.
صادقی پس از اجرای چند قطعه، اظهار كرد: سه ستاره بزرگ را عوامل موفقیت‌ام در زندگی می‌دانم.‌ ابتدا لبخند خدا كه همیشه در زندگی‌ام جاری است‌، دوم اینكه ایرانی‌ هستم و هرجا بروم ایرانی خواهم بود و سوم اینكه یك جوان جنوبی بندرعباسی هستم و به آن افتخار می‌كنم.
این خواننده كه در طول اجرای برنامه‌اش ،ایستاده بود در پایان اظهار كرد: در كنسرت ایستادم تا یك عده فكر نكنند می‌توانند نگذارند اینجا پیش شما بیایم. رضا صادقی در این اجرا كه ـ 16 تیر ماه ـ برگزار شد، بار دیگر به جنوبی بودنش افتخار كرد وهمان قطعه معروف بندری را اجرا كرد.
قطعات «وایسا دنیا»، «تو با منی»، «سرت سلامت»، «دیگه مشكی نمی پوشم»، «ستاره بارون» و...یكی پس از دیگری با همنوازی پرانرژی مشكی پوشان وهنرنمایی بهنام ابطحی با ساز درامز اجرا شدند.
این خواننده پاپ در بخش دیگری از اجرایش قطعه «به همین سادگی رفتی» را به ایرج قادری تقدیم كرد.

فخری گلستان درگذشت

فخری گلستان

همسر ابراهیم گلستان، مادر كاوه و لیلی گلستان از دنیا رفت
مریم فخر اعظم تقوی شیرازی معروف به فخری گلستان - سفالگر خودآموخته - در سن 87 سالگی درگذشت. لیلی گلستان - دختر این هنرمند سفالگر- در گفت‌وگویی با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: مادرم در سال 1304 به دنیا آمد و بعد از گرفتن دیپلم، در سن 17 سالگی با پسرعموی خود «ابراهیم گلستان» ازدواج كرد و از همان زمان با نام فخری گلستان شناخته می‌شد.
او در سن 50 سالگی به صورت كاملا خودآموخته به هنر سفالگری روی آورد.
این هنرمند اضافه كرد: ایشان تا پیش از این در هیچ شاخه هنری فعالیت نداشت و در دوران حیات‌شان مسئولیت پرورشگاهی را بر عهده داشت كه فرزندان افراد معتاد را تربیت می‌كرد و تمام این سال‌ها افرادی تحصیل كرده را به جامعه تحویل داد.
وی یادآور شد: مادرم بعد از انقلاب به شكل خودآموخته به هنر سفالگری روی آورد و به طرز باورنكردنی‌ هنری مدرن داشت. ایشان در فاصله این سال‌ها حدود 10 نمایشگاه انفرادی در گالری گلستان و در چند بینال تخصصی نیز حضور داشت و سال گذشته نیز از سوی بینال سفالگری مورد تقدیر قرار گرفت.
گلستان با اشاره به هنر مادرش و آثاری كه از این هنرمند باقی مانده به ایسنا گفت: ایشان كارگاه كوچكی همراه با یك كوره در حیاط خانه‌اش داشت و همان جا سفالگری می‌كرد،اما از آنجایی كه نمایشگاه‌هایش بسیار موفق بود همواره با استقبال روبرو می‌شد و اكثر كارهایش به فروش رسید.
مدیر گالری گلستان ، بیشتر كارهای خوب مادرش را قبل از هر نمایشگاه خریداری كرده و در حال حاضر جزو گنجینه شخصی‌اش نگهداری می‌كند.
او در پایان گفت: ایشان بیماری خاصی نداشت، اما از مرگ پسرش «كاوه گلستان» ضربه بزرگی خورد كه فكر می‌كنم علاوه بر كهولت سن، تحمل داغ فرزند یكی از اصلی‌ترین دلایل مرگ ایشان بود.
گلستان درباره زمان و چگونی خاكسپاری مادرش‌، گفت: هنوز برنامه دقیق تدفین ایشان مشخص نیست ، اما به درخواست خودشان مراسم بسیار كوچك و خانوادگی برگزار خواهیم كرد.
فخری گلستان روز گذشته ـ 16 تیر ماه ـ از دنیا رفت.

تنها باز مانده این عکس علی کسمایی بود که او هم دنیا را بدرود گفت

کسمایی.کرم رضایی.جعفر بزرگی

زنده یادان جلال مقدم.جعفربزرگی. رضا کرم رضایی.نعمت گرجی.درپشت سر آنها هوشنگ بهشتی و علی کسمایی در عکس دیده میشوند

گفت‌وگو با كتایون امیرابراهیمی/ تاوان عشق به بازیگری را دادم

كتایون امیرابراهیمی

كتایون امیرابراهیمی بازیگر قدیمی سینما و تئاتر سال 1325 در تهران به دنیا آمد. او تاكنون در سریال‌هایی مانند بدون شرح، كوچه اقاقیا، من یك مستاجرم و... بازی كرد. به همین مناسبت به خانه این پیشكسوت دنیای هنر رفتیم تا از روزگارش برایمان بگوید.
خانه‌اش قدیمی اما زیبا بود. بخصوص گل‌هایی كه او در باغچه خانه‌اش كاشته بود بسیار چشمنواز بود. كتایون امیرابراهیمی تنها زندگی می‌كند، اما این تنهایی را دوست دارد.

بهتر است كمی به گذشته دور برویم. آیا خاطراتی از پدر بزرگ ها یا مادر بزرگ هایتان در ذهن دارید؟
مادربزرگ مادری‌ام را هرگز ندیدم، اما مادر پدرم را هم دیدم و هم خیلی دوستش داشتم. یادم است وقتی او فوت كرد من پشت آمبولانس می‌دویدم و نمی‌گذاشتم كه آنها مادربزرگم را ببرند. بیشتر روزها وقتی از مدرسه به خانه می‌آمدم، مادرم ظرف غذایی را به من می‌داد تا برای مادربزرگم ببرم...

ادامه نوشته

پیکر پدر دوبلاژ ایران به سوی خانه ابدی رهسپار شد

مراسم تشییع پیکر علی کسمایی پدر دوبلاژ ایران       

  * اسماعیلی: دوبلاژ ایران مدیون زنده یاد علی کسمایی است

بنابراین گزارش، در ابتدا «منوچهر اسماعیلی» پشت تریبون آمد و گفت: دوران دبیرستان را سپری می‌کردم، سال 1337 بود که در استودیو خانه سینما با زنده یاد «علی کسمایی» آشنا شدم.

وی در ادامه افزود: ایشان آنچنان برای دوبله یک کار دل می‌سازند که روی تک تک دیالوگ‌ها و واژه‌ها وقت می‌گذاشت که گاهی حوصله من سر می‌رفت.

اسماعیلی ادامه داد: برای دوبله یک کار من را دعوت به همکاری کرد اما من خسته بودم اما اصرار ایشان باعث شد تا او رگه و ریشه و اصالت من را بفهمد و از آنجا بود که با هنر دوبله علاقه‌مند و آشنا شدم. دوبلاژ ایران مدیون زنده یاد «علی کسمایی» است....

ادامه نوشته

هنرمندان با نوای سه تار از استاد شهناز عیادت کردند

خبرآنلاین - با حضور جمعی از هنرمندان موسیقی بر بالین استاد جلیل شهناز، قطعه اهدایی زنده یاد جلال ذوالفنون برای این نوازنده و موسیقی‌دان پیشکسوت نواخته شد.
به گزارش خبرآنلاین، در عیادت از استاد شهناز، علاوه بر هنرمندانی چون مازیار فلاحی، آرش اوستا و خشایار فلاحی، تعدادی از مسوولان و مدیران وزارت ارشاد از جمله سید عباس عظیمی (مشاور اجرائی معاون هنری وزیر ارشاد) و محسن شریفی (معاون مدیرکل دفتر موسیقی) نیز حضور داشتند.محمود سراجی (مدیر موسسه حافظ) و مهدی عزیزی از دیگر عیادت کنندگان حاضر بر بالین این نوازنده بزرگ تار و سه تار بودند.

ادامه نوشته