داریوش اسدزاده هشتاد و هشت ساله شد...



یك بار به خاطر اضطراب زیادی كه داشتم، تمركزم را هنگام اجرا از دست دادم و نتوانستم نقشم را به پایان برسانم. شاید اگر مشوقی داشتم این ترس در من كمرنگ‌تر می‌شد ولی من مشوقی نداشتم. هر چه بود....
 
بازیگری، عشق ما بود
 داریوش اسدزاده، متولد 1302 در كرمانشاه است. او یكی از قدیمی‌ترین و باتجربه‌ترین بازیگران تئاتر به شمار می‌آید كه حضور 70 ساله‌اش در عرصه هنر، با خاطرات جذاب و شنیدنی بسیار همراه است.
 جدای از حضور در عرصه بازیگری، اسدزاده دستی در پژوهش و تالیف هم دارد و به تازگی كتاب یك جلدی تاریخ تئاتر را منتشر كرده است. به سراغ این هنرمند پیشكسوت رفتیم كه علاوه بر مطالعات كتابخانه‌ای، به دلیل حضور بر صحنه تئاتر از ابتدای دهه 20 خورشیدی، سینه‌اش نیز گنجینه گرانبهایی از خاطرات تئاتر كشور را در خود جای داده است. برای همین این گفت‌وگو رفت و برگشتی‌هایی دارد بین مستندات مكتوب تاریخ تئاتر ایران و مشاهدات و خاطرات شخصی داریوش اسدزاده كه بارها تكرار می‌شود.

چه شد كه «تصمیم گرفتید سیر تاریخ تئاتر ایران» را جمع‌آوری كنید؟
سال‌های زیادی بود كه دوستان اهل هنر كه قدمت و شناخت خدمت من را به تئاتر و سینما كه از لحاظ نویسندگی نمایشنامه و كارگردانی تئاتر می‌شناختند، اصرار داشتند سوابق گذشتگان را كه نامی از آنها نیست، به رشته تحریر درآورم. این بود كه نتیجه این پژوهش و پیگیری كتابی شد تحت عنوان سیری در تاریخ تئاتر ایران. من 70 سال است كه در زمینه تئاتر فعالیت دارم و به نوعی سررشته كار را بلدم. این كتاب را با این هدف نوشتم كه هر چیز ثبت شده‌ای در تاریخ تئاتر ایران را با سند ارائه دهم.
مثلا این كه تئاتر در ایران از زمان ساسانیان شروع شد و این همزمان با موقعی بود كه اختلاف‌نظری بین ما و یونانی‌ها به وجود آمد، این كه آنها می‌گفتند ما تئاتر را از آنها گرفته‌ایم و ما هم مدعی بودیم كه عقیده آنها كذب است.
كتاب سیری در تاریخ تئاتر ایران به سندیت پیدایش تئاتر در ایران می‌پردازد. البته خیلی‌ها از من می‌خواستند كتابی در ارتباط با خاطرات خودم بنویسم و همه اینها برایم انگیزه‌ای شد كه این كتاب به نگارش درآید.

ادامه نوشته

بمناسبت سالروز تولد ستار

مجید مجیدی از ملاقاتش با بهروز وثوقی میگوید...



مجیدمجیدی کارگردان سینما چند سال پیش زمان اکران فیلم بید مجنون گفت وگوی مفصلی با رضادرستکارمنتقد سینما انجام داده است. دراین کتاب که با عنوان قلمرو دیدار منتشر شده و گویا قرار است به تازگی به همراه با مصاحبه درستکار درباره فیلم آواز گنجشکها مجددا تجدید چاپ شود مجیدی روایتی را از ملاقات با بهروز وثوقی ارائه کرده است…
زمانی که برای نمایش فیلم باران به آمریکا رفته بودم کمپانی میراماکس پخش کننده فیلم در هرایالت نمایش خصوصی را برای فیلم برگزار می کرد ودر یکی از این نمایشها بهروز وثوقی دعوت شده بود.
مجیدی دراین مصاحبه می گوید :به هرحال سینمای متفکر وبالنده ما با حضور بهروز وثوقی در چند فیلم شاخص خود راه خودرا پیدا کرد و ما به نوعی مدیون او وبرخی از کارگردانها و سینماگران متفکر سینمای ایران هستیم .بعد از یک مصاحبه مطبوعاتی با بهروز وثوقی ملاقاتی پیش آمدوقتی من را دید به قدری صمیمیت به خرج دادکه گویی سالهاست من را می شناسد به محض اینکه همدیگررا در آغوش گرفتیم بهروز وثوقی شروع کرد به گریه کردن ومن را هم تحت تاثیر قرار داد.
سر میز شام ازاو پرسیدم چرابا این همه علاقه ای که مردم به تو دارند به ایران برنمی گردی؟پاسخی که دادگویای یک حس علاقه مندی آمیخته با ترس وشک بود فکر می کرد اگر برگرددو از طرف مردم و جامعه هنری پذیرفته نشود خیلی بد می شود وآرمانهایش زیر سوال می رود!درواقع به طور غیر مستقیم توقع داشت که مسئولان ومتولیان سینما از او دعوت کنند.
در سخنرانی که قبل از نمایش فیلم هم راجع به سینمای شاخص قبل از انقلاب حرف زدم از بهروز وثوقی به عنوان نمادی از سینمای موج نو نام بردم که بهروز بلند شد ومردم اورا خیلی تشویق کردند.
راستش بگویم که غربت ،بهروز وثوقی و سایر هنرمندان برجسته مهاجر ایرانی را شکننده کرده است.اما چیزی که دراین دیدار ویژه برای من جالب بود خویشی و پیوندی بود که به رغم فاصله های روحی ،جغرافیایی و زمانی میان من واو به وجود آمد من و بهروز وثوقی هیچ فصل مشترکی نداشتیم اما رابطه ای که در همان یکی دوساعت شکل گرفت ،مثل یک رابطه دوستی سی ،چهل ساله بود.


بازدیدکنندگان گرامی میتوانید برای دیدن عکس ها و پوسترها به گالری واقع در سمت راست وبلاگ مراجعه کنید

بمناسبت سالروز تولد بانو مهستی

مهستی ۲۹ ساله این روزها چه میکند؟



برای بانو مهستی هم مثل بعضی دیگر از خواننده ها و هنرپیشه ها خوردن صبحانه مفهومی ندارد و خوردن غذایش به عنوان ناهار و شام در هر ۲۴ ساعت در ساعت های سه بعداز ظهر و دوازده شب خلاصه می شود.مهستی در یک رژیم غذایی همیشگی به سر می برد .غذایش اکثرا استیک (گوشت کاملا پخته ) می باشد و بعد انواع و اقسام سوپ سبزی ، غذاهای مورد علاقه مهستی یکی قورمه سبزی است و دیگری لوبیا پلو...ساعت هشت بعدازظهر هرشب که می شود آرایشگر مخصوص مهستی به خانه او می آید تا مدل موهای او را به نوعی که با لباسش نیز هماهنگی داشته باشد آرایش کند و این کار بیش از یکساعت و نیم طول می کشد .همه دوستان او می دانند که برای دیدنش باید بین ساعت های ۴ بعداز ظهر تا هشت شب به خانه اش بروند ،او در تمام مدت ۲۴ ساعت تنها این چند ساعت را فرصت دارد تا به کارهایی مثل رسیدگی به کارهای دخترش ، مادرش و دیدار دوستانش بگذراند .از پولی که مهستی هرماه بابت آرایش موهایش می پردازد که بگذریم ،باید بگوییم او هرماه پولی در حدود چهل هزار تومان بابت تهیه و دوخت لباس میدهد .ساعت ده شب که می شود مهستی خانه خود را ترک می کند .مقصدش کاباره ای است که در آن برنامه اجرا می کند .برنامه شبانه مهستی فقط محدود به اجرای برنامه در کاباره نیست .رفتن به میهمانیها و عروسی ها از جمله کارهای اوست .
 مهستی می گوید : من هنرم را خیلی دوست دارم و از طرفی من فکر می کنم یک زن هم می تواند خواننده خوبی باشد و هم زن خانه دار و شوهردار خوبی .مهستی در مورد جالبترین نامه ای که بدستش رسیده می گوید : چندی پیش نامه ای داشتم از یک چوپان که حرفهای دلش را به کس دیگری گفته بود واو برایش نوشته بود که رادیوی کوچکی خریده ام که همه جا دنبال من است .حتی وقتی که مشغول چراندن گوسفندها در صحرا هستم به امید اینکه صدای تو رابشنوم خانم مهستی من شما را خیلی دوست دارم و...از خوانندگان مورد علاقه مهستی یکی محمودی خوانساری است و دیگری هایده و از هنرپیشگان ایرانی مورد علاقه اش :بهروز وثوقی و پوری بنایی می باشند.از برنامه های تلویزیونی طرفدار برنامه های موسیقی ایرانی آن است و سریال ایرانی تلخ و شیرین .
تا بحال دوبار از مهستی خواسته اند که در فیلم های سینمایی بازی کند ولی او جواب منفی داده است .
اطلاعات هفتگی.خرداد سال ۱۳۵۴ 

بمناسبت سالگرد درگذشت زنده یاد عباس شباویز

داوود رشیدی و محمدعلی فردین

خاطره ای از عزت الله انتظامی با زنده یاد علی حاتمی



عزت الله انتظامی:فيلم تختي را كار مي كرديم، آقاي حاتمي حالشون خوب نبود. يك صحنه اي داشتيم و من كه نقش پدر تختي را بازي مي كردم، همسر من در حال وضع حمل هست و قديم ها يكي اذان مي گفت كه زائو زودتر بچه را به دنيا بياورد. علي به من گفت كه وقتي دارند اذان مي گويند. تو از ته راهرو حركت مي كني مي آيي جلو بعد مي خواهي بيايي طرف سقا خونه بعد به سقاخونه كه رسيدي من بهت مي گويم چيكار كن. من حركت كردم به سمت سقاخونه به سقاخونه كه رسيديم علي آمد نشستش روي صندلي دوربين را هم گذاشت و به من گفت بلند مي گويي: يا موسي بن جعفر اين بچه زودتر به دنيا بيايد. و بعد كه اين را گفتي مي آيي اينجا زانو مي زني سقاخونه را مي گيري تكون مي دهي. دوربين رفت تو سقاخونه جلويت را مي گيرد، از آنجا هم مي گويي يا موسي بن جعفر اين بچه زودتر به دنيا بيايد. اين نقش توست. من هر روز مي ديدم كه آقاي حاتمي چه وضعي دارد. عادت داشتم هر روز صبح مي آمدم سرش را ماچ مي كردم. من حركت كردم به سمت سقاخونه رسيدم به سقاخونه دوربين را گذاشتند و من لب زدم، حرف نزدم. كات داد. دوربين رفت تو سقاخونه. من نشستم. سقاخونه را گرفتم. تكون دادم و بلند گفتم يا موسي بن جعفر علي را شفا بده.
كات خورد آمد بيرون و آن سكانس تمام شد. من داشتم تو خيابون راه مي رفتم كه يكي از كارگردان ها من را ديد گفت شما شنيدم شاهكار كردي. گفتم چطور؟ گفت : شنيدم وسط فيلم سينمايي هر چه دلت خواسته گفتي. گفتم كه اتفاقا اينجا همانجايي بود كه من بازي نكردم. از ته دلم گفتم. نفهميده بود آن آقا كه آنجا تنها جايي بود كه من بازي نكردم از ته دلم گفتم يا موسي بن جعفر علي را شفا بده. خدا رحمتش كند. فوق العاده بود. كارهايش فوق العاده است. الآن بعد از هزاردستان چقدر سريال ساخته شده اما هيچ كس هزاردستان را از يادش نمي رود. خدا رحمتش كند.

سپیده و فریدون فرخزاد در مجله جوانان امروز

بمناسبت سالروز درگذشت زنده یاد محسن آراسته

انتقاد بهمن فرمان آرا از عملکرد معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی



سینمای ما- چند روز پيش در مصاحبه‌يي آقاي حسيني، وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي فرموده بودند كه علت سرعت بخشيدن و به اجرا گذاشتن طرح «سازمان سينمايي» اين بوده كه به دوره ما برسد. (البته منظورشان از ما باقيمانده دوره وزارت خودشان است.)آقاي حسيني خوب است كه شما نگاهي به عملكرد معاونت سينمايي از بدو انتصاب آقاي شمقدري بيندازيد و ببينيد در اين مدت نه‌چندان كوتاه ايشان و زيرمجموعه‌شان چه تاجي بر سر سينماي ايران زده‌اند كه حالا به سازمان مستقل سينمايي كشور هم نيازمند هستند.ابتدا از كتاب اصول فيلمسازي ايشان بود كه همه راه‌ها را نشانه‌گذاري فرموده بودند و تعريف‌شان از سينماي فاخر، فيلم پرخرج بود يعني فيلم فاخر فيلمي است كه بتوان از وسط بودجه‌اش يك مجموعه مسكوني نيز ساخت و كاري به درآمد آن فيلم هم اصلا نداشت.بعد از چاپ اين كتاب دستورالعمل، ايشان مبادرت به تشكيل شوراي عالي سينماي ايران كردند كه وقتي نگاهي به ليست اين شورا مي‌اندازيد جز چند مقام مهم دولتي، هيچ فيلمساز مهمي از جبهه نورچشمي‌ها هم حاضر به قبول عضويت در شورا نشدند و امروز ديگر خبري از آن شورا نيست.حالا صحبت سازمان سينمايي كشور پيش كشيده شده كه بايد به قيد دو فوريت به اجرا درآيد. شما اگر نگاهي به معاونت سينمايي و زيرمجموعه آن بكنيد متوجه مي‌شويد كه همين معاونت سينمايي را هم مي‌شود تعداد زيادي از شاخ و برگ‌هايش را هرس كرد و دور ريخت. مثلا دليل تشكيل بنياد سينمايي فارابي اين بود كه بعد از پيروزي انقلاب معلوم نبود تكليف توليد و پخش فيلم چه خواهد بود لذا بخش خصوصي آماده سرمايه‌گذاري در سينما نبود و آن را كار عاقلانه‌يي نمي‌دانست. بنياد سينمايي فارابي به مديريت يكي از قابل‌ترين مديران سينمايي مملكت آقاي سيدمحمد بهشتي تشكيل شد كه در جهت فيلمسازي سرمايه‌گذاري كند.اكنون كه بخش خصوصي به راحتي در سينما سرمايه‌گذاري مي‌كند، بنياد سينمايي فارابي كار ديگري جز خريد نگاتيو براي كل سينما و اجاره وسايل فيلمبرداري ندارد. قسمت بين‌المللي آن نيز به راحتي مي‌تواند با يك نفر در زيرمجموعه معاونت سينمايي خلاصه شود.دليل واقعي سازمان سينمايي كشور فقط تسويه‌حساب با خانه سينما و اصناف آن زيرمجموعه است كه معاونت سينمايي سه سال و اندي است مشغول مبارزه براي تعطيل كردن آن است، باز هم بايد بپرسيد چرا؟اگر شما هم منصفانه به اين فعاليت‌ها و بي‌نتيجه بودن آن توجه بفرماييد آن وقت شما نيز قبول مي‌كنيد كه ايجاد يك سازمان جديد از صفر درد اصلي سينماي ما را درمان نمي‌كند چون درد اصلي سينماي ما ندانم‌كاري معاونت سينمايي است و بس!

 

حسين دهلوي در بيمارستان بستري شد



ایسنا-اين آهنگساز از روز گذشته ـ 17 آبان ماه ـ به دليل عدم تعادل جسمي در بيمارستان «سجاد» تهران بستري شده است. همسر اين هنرمند در گفت‌وگويي با خبرنگار ايسنا،‌ بيان كرد: قرار است دهلوي به مدت دو شب در ICU بستري باشد تا از هر نظر تحت كنترل قرار گيرد.
حسين دهلوي، در سال 1306 در تهران به دنيا آمد و آموزش موسيقي را از پنج سالگي نزد پدرش، معزالدين دهلوي که از شاگردان علي اکبر شهنازي بود، آغاز کرد.او در دوره‌ي هنرستان با همکاري ابوالحسن صبا ارکستر شماره يک هنرهاي زيبا را راه‌اندازي و تعدادي از آثار صبا را براي ارکستر تنظيم کرد. پس از درگذشت استاد صبا در سال 1336، رهبري اين ارکستر که بعداً ارکستر صبا ناميده شد به دهلوي واگذار شد.اين آهنگساز در سال 1382به عنوان چهره‌ي ماندگار معرفي شد

داریوش اقبالی

 

تمام نه، تمام نه که جام ناتمام لبریخته‌ام
تمام نه، تمام نه که ناتمامی از تو آویخته‌ام
تمام ناتمام من با تو تمام می‌شود
شاعر بی‌نام و نشان صاحب نام می‌شود

در این حریر خانگی روی ترانه شسته‌ام
تمام خون من شبی پراز ستاره می‌شود
از تو بر این ترانه‌ها نور ستاره می‌چکد
براین بلند بی‌صدا غزل دوباره می‌چکد
براین بلند بی‌صدا غزل دوباره می‌چکد

تمام نه تمام نه که جام ناتمام لبریخته‌ام
تمام نه تمام نه که ناتمامی از تو آویخته‌ام
تمام ناتمام من با تو تمام می‌شود
شاعر بی‌نام و نشان صاحب نام می‌شود
چکه کن ای ابرک من مثل ستاره بر زمین
طلوع میلاد مرا در شب بی‌سحر ببیــن

بهروز وثوقی



 احترامت واجبه خان دایی. اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیاد. کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی. به هر کی گفتم نوکرتم با خنجر کوبید تو این جیگرم.کسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ نه ننه! سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه هم که اذون مغربو بگن، همه یادشون می‌ره که ما چی بودیم و واس چی مردیم.من بچه‌ام آره. من خیلی هم بچه‌ام. واسه این که هر کی تو گوشم بزنه، می‌زنم تو گوشش. اما تو چی؟ دلت می‌خواد تو گوشِت که بزنن بگی من پهلوونم! پهلوونم باس افتاده باشه! تو گوشش که می‌زنن سرشو بندازه پایین و از زیر دیوار رد شه. شما اینو بهش می‌گین پهلوونی؟وقتی تاس آدم بد نِشست، بد نِشست. اما من فرار نمی‌کنم. فرار آدمو کوچیک می‌کنه. ولی من تا آخرشو می‌رم

قیصر (۱۳۴۸)

بمناسبت چهاردهمین سالروز درگذشت جهانگیر فروهر



ویکی پدیا: زنده یاد جهانگیر فروهر یکی از بازیگران سینما و تلویزیون ایران بود. وی در سال ۱۲۹۵ در شهر اصفهان متولد شد. فعالیت هنری خود را در زمینه تئاتر از هجده سالگی شروع کرد.همچنین بازی در سینما را از سال ۱۳۴۵ با فیلم گنجینه سلیمان کاری از عزیز رفیعی آغاز کرد. در سال ۱۳۷۰ جایزه تقدیر نقش دوم مرد برای فیلم خانه خلوت را از جشنوارهٔ فیلم فجر دریافت کرد. از کارهای مهم او بازی در فیلم سوته دلان و همچنین سریال هزاردستان بود. لیلا فروهر، خواننده ایرانی مقیم لس آنجلس، دختر اوست. زنده یاد فروهر در سال ۱۳۷۶ درگذشت.
جهانگیر فروهر در سه فیلم گل خشخاش، رابطهٔ جوانی و شب آفتابی با دخترش لیلا همبازی بود. وی در فیلم هایی چون شب آفتابی، گوزن ها، زنبورک، اسرار گنج دره جنی، صمد به مدرسه می رود، عطش، قلندر، خیلی هم ممنون، داش آکل، خواستگار، خوشگلترین زن عالم، پنجره، سکه شانس و ... ایفای نقش داشته است. ناگفته نماند وی در مجموعه های تلویزیونی دایی جان ناپلئون، هزاردستان، ایتالیا ایتالیا، هزاران چشم، گل های آفتابگردان، فکر پلید و پهلوانان نمی میرند نیز بازی داشته است.یادش گرامی

بمناسبت سالگرد درگذشت زنده یاد نعمت الله آغاسی



زنده یاد فریدون فرخزاد و ترانه



 از غم عشق در این خانه نهانیم هنوز

جمله دیروز و به فردا نگرانیم هنوز

گر چه از خویش بریدم و تهی باده شدیم

عاشق عشق جهان بین جهانیم هنوز

با بهار امد و با برف شد ان باد صبا

ما اسیرسفر باد خزانیم هنوز

کاش می امد و می دید پریشانی دل

انکه پنداشت همه بی خبرانیم هنوز

ای دل از خلوت ما راه به بیراه مزن

کاندرین خلوت اندیشه زبانیم هنوز

درد ما را به کجا می برد این قافله عمر

ما در این گرگ سرا نای شبانیم هنوز

اه از فقر دل خویش چه گویم به رفیق

در زمانی که پر از تاب و توانیم هنوز

عشق گنجیست که هر کس نتواند دیدن

دیده ایم و زپی اش پای فشانیم هنوز

لوس انجلس 13 نوامبر 1987 "فریدون فرخزاد"

چهل سال از مرگ بنیانگذار برنامه "گلها"ی رادیو ایران می گذرد

چهل سال از مرگ داوود پیرنیا، بنیانگذار برنامه "گلها"ی رادیو ایران می گذرد. برنامه ای که در بیست و دو سال زندگی خود به معتبرترین جایگاه پیوند شعر و موسیقی سنتی تبدیل شد و گنجینه ای کمیاب از این پیوند را در دسترس همگان قرار داد.موسیقی سنتی ایران، در سال های پایانی دهه دوم قرن جاری، به پیروی از نیاز زمان و همپای هنرهای دیگر، شعر و قصه و نمایش و نقاشی، به سوی نو شدن گام بر می داشت. فرایند این نو شدن البته پیش از اینها آغاز شده بود. عارف و درویش خان از زمان مشروطیت و پس از آن علینقی وزیری در سال های نخست قرن، هر یک متناسب با امکانات و توانائی های خود، کوشش های ارزنده‌ای در این راه به کار زدند.پس از آن ها نیز شاگردان مکتب وزیری و ابوالحسن صبا به سهم خود در پیشبرد فرایند نوآوری نقشی مهم ایفا کردند و کوشیدند با آفرینش‌های تازه زنگار ملال و یکنواختی را از بدنه موسیقی سنتی بزدایند...

ادامه نوشته

حیدر صارمی "خالق جاني دالر راديو" درگذشت



ایسنا:ساعتي پيش حيدر صارمي، خالق نمايش‌هاي ر اديويي جاني دالر درگذشت.حيدر صارمي بر اثر بيماري سرطان در شمال کشور در سن 87 سالگي در گذشت. وي از سال 1332 فعاليت خود را در تئاتر گيلان آغاز کرد و در سال 1337 به جمع خانواده راديو پيوست. حيدر صارمي را که علاقمندان به نمايش‌هاي راديويي با نام کارآگاه جاني دالر مي شناسند، از بزرگان نمايش راديويي کشور بود.

داریوش مهرجویی میگوید: فروزان یک هنرپیشه بی نظیر است...

فروزان

مصاحبه منتشر نشده با زنده یاد غلامحسین بنان




 راجع به رادیو و قبل از رادیو برایمان بگویید؟

اولین ترانه‌ای که خواندید چی بود؟

چه سالی آن را اجرا کردید؟

هیچ خاطره قشنگی از دوران فعالیت‌تان در رادیو دارید؟

از آهنگسازان زمان شما چه کسانی در اوج بودند؟

در مورد کلاس‌هایی که داشتین و شاگرد‌های که تربیت کردین کمی توضیح بدید؟

در مورد موسیقی ایرانی، آواز خواندن، در مورد کار جوان‌ها و در مورد کار افرادی که در زمینه موسیقی کلاسیک ایرانی دارند، فعالیت میکنند صحبتی دارید؟

آقای بنان من فکر نمی‌کنم شما تا به حال  کار بد ضبط کرده باشید چون تمام کارهای شما زیبا و شنیدنی است اما  به نظر خودتان بهترین کار شما کدام کار بوده است؟

متن کامل مصاحبه در ادامه مطلب

ادامه نوشته