شهـــرام و ابـــی


        
      
شهرام و ابی دو چهره نوخاسته و تازه نفس در عالم ترانه های روز هستند که هر یک از انها به تنهایی سبک خوانندگی خاص خودش را دارد و در عین حال هر دو با هم نیز ترکیب مکمل جالبی را ارائه میدهند.اما این هماهنگی ناشی از تضاد فقط در کار هنری انها نیست بلکه در رفتار و طرز فکرو خصوصیات شخصی انها هم هست.
"ابی" ارام و درونگرا و تا حدی کمرو و گاهی سخت دقیق و نکته بین است,مثل ابهای بی موج سطح یک ابگیر که کمتر اتفاق میافتد پرده از اسرار اعماق خود کنار بزند و در مقابل شهرام مثل یک پارچه اتش است.تند و تیز و سرکش و بیقرار با حرکاتی پر جنب و جوش که حتی برای خودش قابل کنترل نیست و مخصوصا با حاضرجوابی که انگار میخواهد تندتر از "جت" پرواز کند! انها هردو به پای خود به "تله" سوال پیچ امده اند و من دو صندلی تعارفشان میکنم که بنشینند.ابی به ارامی مینشیند و با سکوت بمن خیره میشود اما شهرام با همان حال ایستاده با کنجکاوی پرونده ها و نامه های روی میز را دید میزند و میگوید:
ببینم همه این نامه ها مال ماست؟ باید به همه این سوالها جواب بدیم؟

برایش توضیح میدهم که ۳۱۷ نامه و ۳۶۷۴ سوال برای او و ۳۴۱۸ سوال برای ابی رسیده است و اولین سوال اینست که ایا حاضرند به همه سوالات صادقانه جواب بدهند؟
شهرام برمیگردد به طرف ابی:
زود تلفن کن به منزل و به "عیال" خبر بده که تا دو سه روز اینجا گرفتاری!
و بلافاصله برمیگردد به طرف من:
ما حاضریم به همه سوالها رو راست جواب بدهیم اما من امروز بعد از ظهر "ضبط" دارم و شب هم دوتایی باید در کاباره برنامه اجرا کنیم.تکلیفمان با وقت کم در مقابل اینهمه سوال چه میشود؟

از نگاه هایش شیطنت می بارد و من با خود فکر میکنم که اگر نویسنده میشد چه طنز نویس خوبی از کار در میامد.ابی دست او را میگیرد و روی صندلی مینشاند و بجای من جوابش را میدهد:
بشین,شلوغ نکن,
خودتم میدونی که سوالها اغلب شبیه هم است و از انها فاکتور گرفته میشود اما خواستی فوری از فرصت استفاده کنی و یکی بزنی بمن.خیلی خوب من عیالوارم و سر کار مجرد !......اما تا اینجا یکی طلب من



"
ابی" که اسم کاملش "ابراهیم حامدی" است با "شهرام" که نام خانوادگیش "شب پره" است,یک تضاد دیگر هم دارد.او بزرگترین فرزند خانواده است و دارای چهار خواهر و یک برادر است,در حالیکه شهرام کوچکتر از دو برادر و یک خواهرش و به اصطلاح "ته طاقاری" است.
از انها تاریخ تولدشان را سوال میکنم و قد و وزنشان که طبعا اول شهرام پیشدستی میکند:
من شهرام شب پره از تهران,متولد ۱۷ بهمن ۱۳۲۶ با ۱.۷۳ متر قد و ۶۰ کیلو وزن...
ابی: من متولد ۲۹ خرداد ۱۳۲۸ هستم . قد۱.۷۸و وزنم ۶۴ کیلوست
شهرام: البته ۴ کیلویی که نسبت بمن اضافه دارد مال دماغش است!

از تحصیلاتشان میپرسم و اینکه ایا در موسیقی و اواز دوره ای گذرانده اند؟ معلوم میشود "ابی" دیپلمه ریاضی است و "شهرام" که هفت ماه در هنرستان ازاد موسیقی تحصیل کرده است.او توضیح میدهد که در موسیقی جاز و پاپ گذراندن دوره چندان اهمیتی ندارد و اضافه میکند:
اگر درس موسیقی خوانده بودم حالا اینهم که هستم نمی شدم! 

از سرگرمی هایشان میپرسم,از خانه و اتومبیلشان و از مشاغلی که ممکن است غیر از خوانندگی داشته باشند.باز شهرام به ابی فرصت نمیدهد:
هیچکدام.خانه شخصی نداریم اما اتومبیل چرا... در مورد شغلمان هم قبلا کارمند فرهنگ و هنر بودیم اما بیرونمان کردند چون میخواستیم در کاباره برنامه اجرا کنیم.البته من علاوه بر خواننده هنرپیشه سینما هم هستم که ابی نیست...
ابی: خوشبختانه!
شهرام: بخاطر دماغش هیچ کارگردانی حاضر نیست به او رل بدهد اما در فیلم جدیدی که من بازی میکنم مدتی با کارگردان چانه زدم و بالاخره یک رل نعش برایش دست و پا کردم.رل مردی را بازی میکند که میرود زیر اتومبیل!!

از انها سوال میکنم که چه غذایی را دوست دارید.شهرام امان نمیدهد و میگوید:
                        
بهتر بود سوال میکردید چه غذایی را دوست ندارید؟ چون ما هر دو عاشق خوردن هستیم و فقط از یک غذا دلخوریم که انهم شیرین پلو است.
ابی میخندد و اضافه میکند:
یعنی علاوه بر توافق کاری با هم توافق غذایی هم داریم.

سوال دیگری را مطرح میکنم که درباره بزرگترین رقم خرج انها در ماه است.
شهرام: بزرگترین خرج من برای لباس خودم است و مال ابی هم که معلومه;
خرج لباس عیال!

اهل جمع کردن کلکسیون و اینجور چیزها هستید؟
شهرام: بعضی کلکسیونها واقعا جالب اند اما نه از نوع عتیقه اش...
ابی: میفهمید که منظورش چه جور کلکسیون است...خوشبختانه من عیالوارم و احتیاجی به اینجور کلکسیونها ندارم!
شهرام: ابی کلکسیون عکس انواع دماغ جمع میکند.مثلا دماغ فیل و شترمرغ!...او خیال میکند دماغ خودش خوشگلترین دماغ هاست در حالیکه دماغ من در بزرگی و بیقوارگی بدک نیست فقط مال او بیشتر اسم در کرده!
ابی جان چرا این دماغ کذائی را عمل نمیکنی تا از اینهمه زخم زبان خلاص شوی؟ البته این سوالی است که برای خیلی از طرفدارانت پیش امده...
ابی: من دوست دارم خودم باشم همان که از روز تولد بودم...
شهرام: دماغش تنها عامل شهرت اوست!

شهرام و ابی از حدود پنج سال پیش(یعنی ۱۳۴۹) همکاری را شروع کرده اند و در تمام این مدت نه تنها دو خواننده موفق و مکمل,دو یار جدا نشدنی از هم بوده اند.وقتی درباره چگونگی اغاز همکاری انها سوال میکنم ,شوخ طبعی شهرام جای خود را به یک قیافه جــــدی میدهد و بدون اینکه پیشدستی خود را فراموش کند میگوید:
میدانید که من کارم را با ارکستر"بلک کتز" شروع کردم و پیشکسوتم برادرم"شهبال" بود که نوازنده جاز و رهبر این ارکستر است.من نوازنده بودم و بعد خواننده شدم و مدتها خواننده ارکستر ما "فرهاد مهرداد" بود تا اینکه پنج سال پیش با ابی برخورد کردیم و کار او مورد توجه گروه ما واقع شد.برای همکاری با ارکستر بلک کتز دعوتش کردیم و ابی پذیرفت و از ان ببعد باهم خواننده ارکستر هستیم و کارمان مکمل هم است.
فکر نمیکنید که ممکن است مسئله رقابت یا حسادت بین شما دو نفر جدایی بیندازد؟
بعضی از مردم به اختلافاتی اشاره کرده اند که بین شما بوده یا هست...
ابی: بین ما اختلافی نبوده و حالا هم نیست
شهرام: در اینده هم نخواهد بود.تیپ صدای ما و نوع ترانه هایی که اجرا میکنیم باهم فرق دارد و میتوانم بگویم مکمل هم است.ابی ترانه های ملایم با تم ایرانی اجرا میکند و من بیشتر اهنگ های پرجنب و جوش فرنگی میخوانم.در این صورت چرا باید با هم اختلاف یا رقابت داشته باشیم؟
ابی: صرفنظر از کار ما دوستان خوب و یکرنگی برای هم هستیم.
شهرام: ابی با صدای گرم و دلنشینی که دارد باید خیلی بیشتر از اینها جلو برود و من باید خیلی احمق باشم که به موفقیت او حسادت کنم.ما با هم هستیم و موفقیت و محبوبیت او مال من هم هست.

ترانه اسپانیولی "اچیلی پوم" که شهرام و ابی باهم اجرا کردند اولین کار دو نفره انها بود که باعث شهرت و موفقیتشان شد.
از ابی سوال میکنم که اولین ترانه اش چی بود و تاکنون چند ترانه اجرا کرده و کدامهارا بیشتر پسندیده است؟ ابی جواب میدهد:
اولین ترانه من "شب" بود و تابحال در حدود ۱۵ ترانه اجرا کرده ام که از میان انها "تپش" و "خاتون" موفقیت بیشتری داشتند اما من شخصا تازه ترین کارم را که اسمش "خورجین" است بیشتر می پسندم و ترانه جدید دیگر "کندو" است که شاعرش مثل اغلب ترانه هایم جنتی عطایی است و این یکی را هم خیلی دوست دارم. 
تو چی شهرام؟
کدام ترانه ات را بیشتر میپسندی؟
از دو صدایی ها ترانه فرنگی"پاپا" و از انهایی که تکی اجرا کرده ام "بی بی" و "بای بای" که هردو فرنگی بودند.من کارم بی دردسر است خودم اهنگهایم را تنظیم میکنم و برادرم شعر انها را اماده میکند و اجرا هم که با ارکستر بلک کتز است.اما ابی باید پول خرج کند! برای خرید اهنگ برای خرید شعر برای تنظیم! عیال مربوطه و دختر خانم جدیدالورود هم که طبعا مطرح هستند!
تو از این لحاظ هم دردسر نداری؟
منظورم دختر خانم های متعددی است که میتوان حدس زد دور و بر یک خواننده معروف و مجرد می پلکند وطبعا گاهی ایجاد دردسر میکنند؟
شهرام: من گرل فرند ندارم یعنی وقتش را ندارم که داشته باشم
ابی: یادت باشه که از اول قرار شد دروغ نگیم!
شهرام: یعنی میخوای بگی دارم؟
ابی: من فقط یاد اوری کردم که باید راست بگیم.
شهرام: تو داری از فرصت استفاده میکنی که حساب تصویه کنی یکی از من خوردی حالا یکی زدی این به اون در!
شما بی حساب شدید اما تکلیف من چیست که از طرف اینهمه خوانندگان مجله نمایندگی دارم تا جوابهای بی شیله پیله برای سوالاتشان تحویل بگیرم.مثلا یکی از خوانندگان مجله از شما اقای شهرام ضد گرل فرند سوال کرده است که جریان عشقت با دختری به اسم "نازی" بکجا کشید؟
دختری به اسم نازی!!!!؟
والا من که ایشان را نمیشناسم! چطور است یک قطعه عکسشان را بفرستند تا ببینم چه ریختی هستند!
غیر از نازی خانم چی؟ یعنی میخوای ادعا کنی هیچوقت عاشق نشدی؟
راستش تابحال دو بار عاشق شدم.یکی شش سال پیش و دومی دو سال پیش.
ابی: که این دومی هنوز ادامه دارد!
شهرام: والا ادامه ندارد.من عاشق نیستم.بخـــــدا عاشق نیستم.چی میخوای بگی ابی؟
بسیار خوب.فرض کنیم عاشق عاشق نیستی.بالاخره ممکن است دختری را دوست داشته باشی یا در اینده چنین احساسی را پیدا کنی.حالا اگر دختری را که دوستش داری ترا ترک کند چه عکس العملی نشان میدهی؟
شهرام: خیلی خوشحال میشوم چون هرجا جلوی ضرر را بگیری منفعت است!

ابی را میبینم که ساکت و ارام نشسته است و با لبخند طنزالودی به این سوالها و جوابها گوش میدهد.انگار پیش خودش فکر میکند که یکی از مزایای تاهل برای او معافیت از اینگونه سوالها و شایعه هاست.برمیگردم به طرف او:
اقای ابی مثل اینکه چون زن دارید از نظر شایعات عشقی زیاد احساس با وزنی میکنید؟
ممکن است بفرمایید ازدواج شما چه نوع بود؟ مصلحتی یا عاشقانه؟
شهرام: هردو!
ابی: ممکن است در این یک مورد تک مضراب نزنی؟
شهرام: خیلی خوب.خودت بگو.ولی راستش رو بگو!
ابی:
 اولا این نانی بود که همین اقای شهرام توی سفره من گذاشت یعنی خانم من "فروزه" از دوستان خانوادگی فامیل "شب پره" بود و من او را دیدم و کار این دیدار و اشنایی به عشق و ازدواج کشید. در ثاتی چون باید راستش را بگویم اعتراف میکنم این اولین و تنها عشق من بودو...خواهد بود.من از نظر زندگی زناشویی واقعا مرد خوشبختی هستم و زنم و تنها دخترم را از صمیم قلب دوست دارم

اسم دخترت گویا "خاتون" است؟
این اسم را بخاطر ترانه ات که به همین اسم است روی او گذاشتی؟
شهرام :نــــه.ان یکی را قبلا سفارش داده بود!
ابی: من از اسم "خاتون" خوشم می اید چون یک اسم اصیل ایرانی است
"خاتون" حالا چند ماهه است؟
ابی: نه ماهه

خانمت کار میکند؟ شنیدم لیسانسیه حقوق در رشته جزا است...
بله.او میتواند وکیل دادگستری شود اما هنوز شروع بکار نکرده است چون ۲۳ سال دارد و قبل از ۲۵ سالگی پروانه وکالت نمیدهند.بعلاوه دختر ما هنوز خیلی کوچک است و همسرم ترجیح میدهد شخصا از او نگهداری کند.
اگر خانمت تا مدتی بعد پروانه بگیرد و وکیل دادگستری شود ایا حاضری چانچه کارت به دادگستری کشید او را بعنوان وکیل خودت انتخاب کنی؟
ابی: البته.
شهرام: و صد در صد جای ابی در زندان است!



یکی از مردم از ابی سوال کرده که ایا این شایعه راست است که یکبار بخاطر یک دختر اهوازی دست به خودکشی زده ای؟
ابی: من اهل خودکشی نبوده ام و نیستم
شهرام: ان دو سه دفعه ای که تجربه کرده زیاد بهش خوش نگذشته!
یکی دیگر هم پرسیده:میانه شما دو نفر با فال چطور است؟
ابی: من اصلا به فال اعتقاد ندارم انسان خودش سرنوشتش را میسازد
شهرام: موافقم اما اگر فال بنفع من باشد قبول میکنم

نظر شما دو نفر در مورد وضع کنونی موسیقی و ترانه در ایران چیست؟
شهرام: بنظر من موسیقی ما از نظر تکنیک خیلی نسبت به سابق جلو رفته اما هنوز خیلی باید جلو برود تا جنبه بین المللی پیدا کند
ابی: من هم همین عقیده را دارم.موسیقی ما فعلا مراحل اولیه تحول را طی میکند و افق وسیعی برای پیشرفت و تکامل دارد

شهرام علاوه بر خوانندگی فعالیت های تازه ای را در سینما اغاز کرده و موفقیت هایی هم داشته است.اولین فیلم او "شب غریبان" بود که در ان با گوگوش و فرزان دلجو همبازی شد و این فیلم که بکارگردانی امیر مجاهد از پاییز گذشته بروی پرده امد از فیلم های خوب سال پیش بشمار رفت.از او سوال میکنم که اولین تجربه اش را در سینما چگونه یافته است؟
شهرام: راستش من نباید درباره کار خودم داوری کنم اما همه گفتند که فیلم موفقی بود...
ابی: بله فیلم موفقی بود اما نه بخاطر بازی شهرام!
شهرام: باز شروع کردی؟ مگه نمیبینی هر چی ما میگیم مینویسند؟
ابی: قبلا هم هرچه میگفتیم مینوشتند و تو هرچی دلت خواست گفتی...
شهرام: باشه.توهم راجب بازیگری من هرچه دل تنگت میخواهد بگو.فوقش مرا از سینما بیرون میکنند اما تو را زنت به خانه راه نمیدهد!
شهرام جان کوتاه بیا...از فیلم جدیدت کمی برایمان صحبت کن.
شهرام: اسم این فیلم "علف های هرز" و من و فرزان دلجو و ایلین ویگن در ان بازی میکنیم.کارگردانش باز هم امیر مجاهد است.فیلمبرداری از صحنه های این فیلم تمام شده و مراحل فنی را میگذراند.بجز این فیلم با همین گروه دو سه فیلم دیگر هم در دست تهیه داریم.من از همکاری با انها لذت میبرم.بعلاوه علاقه هنرپیشگی در خون من است.همانطور که میدانید پدرم در تئاتر و سینما فعالیت بسیاری داشت.
فکر نمیکنی فعالیت سینمایی به کار خوانندگی لطمه بزند؟
من نمی خواهم در سینما هنرپیشه پرکاری باشم و طی سال در یکی دو فیلم بیشتر بازی نمیکنم

مدتی مریض بودی و شایعات مختلفی در مورد بیماری ات سر زبانها بود.ممکن است در مورد این بیماری مرموز توضیح دهی؟
راستش غده ای در معده ام پیدا شده که مثل اکثر غده ها مشکوک بنظر میرسید و مرا به وحشت انداخت که مبادا سرطان باشد.خوشبختانه معاینات و عکسبرداری دقیق و متعدد خلاف این حدس را نشان داد.با عمل جراحی غده را برداشتند و خطر رفع شد.



روی سخن را بطرف ابی برمیگردانم و از او سوال میکنم که چرا انقدر کم کار است؟
سری تکان میدهد و میگوید: من در کارم دقت و وسواس دارم و تا شعر و اهنگ ترانه ای را نپسندم نمیتوانم خودم را برای اجرای ان اماده کنم
شهرام: منهم همینطورم.شعار ما اینست: کم بخور! همیشه بخور!
ابی: میبینید چقدر شکموست؟ حتی در مورد خوانندگی هم بیاد ضرب المثل خوراکی میافته...

یک سوال دیگر از هردوی شما دارم:وقتی تنهایید به چه چیزی فکر میکنید؟ ایا اصلا از تنهایی لذت میبرید؟
ابی: من بهیچوجه با تنهایی میانه ای ندارم و اگر کاری نداشته باشم وقتم را با زنم و دخترم میگذرانم
شهرام: من برعکس از تنهایی خیلی لذت میبرم و اوقات فراقتم را تنهای تنها در خانه میگذرانم
ابی: این بزرگترین دروغی است که امروز گفته!!!
باز یک سوال دیگر که ضمنا اخرین سوال است:اگر در مسابقه سوال پیچ بعنوان هنرمند برنده انتخاب شدید دوست دارید به کجای دنیا سفر کنید؟
ابی: من دوست دارم امریکا را ببینم البته بشرطی که حق داشته باشم از این جایزه سفر برای زنم و دخترم هم استفاده کنم چون بدون انها در هیچ جای دنیا بمن خوش نمیگذرد
شهرام: این تنها حرف راستی بود که زد چون قبلا هم دوسه بار از ما برای سفرهای خارج دعوتهایی شده که چون ابی نخواسته تنها بیاید برنامه ها بهم خورده.
خودت چی؟ تو که گفتب تنهایی را دوست داری عاشق هم نیستی پس حتما تنها میتوانی به سفر بروی؟
شهرام: البته.فکر میکنم بی دردسر بودن در سفر خیلی هم بهتر است.بخصوص که من اگر برنده شوم جزایر هاوایی را برای سفرم انتخاب میکنم.
                                                          اذر مـــاه ســــال ۱۳۵۴