زنی با هفده سال شهرت!

زنده یاد پوران و عباس شاپوری

با پوران در خانه مجلل و زیبایش واقع در یکی از خیابانهای جاده پهلوی به گفت و گو نشستیم.در انتخاب هر کدام از وسائل خانه سلیقه بسیار بخرج داده شده است.برای چای و گفت و گوی ایندفعه از این نظر پوران را در نظر گرفته ام که او از هنرمندان نادری است که توانسته شهرت خود را حفظ کند و در تمام دوران فعالیت هنریش نامش بر سر زبانها بوده است.با وجود اینکه با بیش از هفده سال است فعالیت هنری خود را اغاز کرده هنوز هم صدا و اواز او طرفداران بسیار دارد.پوران زن بسیار خوش برخورد و خنده رویی است.از مشخصات بارز او بذله گویی و بخصوص حاضر جوابی است.هنوز سوال مطرح نشده پاسخ جالب و اماده ای تحویل میدهد که بدون بروبرگرد با شوخی و خنده توام است و شاید بهمین دلیل است که مصاحبه اش خسته کننده نیست.زیبایی فوق العاده ای ندارد اما بسیار جذاب و یک زن به تمام معناست.چهره اش را به دقت و با سلیقه ارایش میکند.لباسش متناسب و ساده است.
"پوران" امروز همان "فرح دخت خاقانی" دیروز است.متولد سال ۱۳۱۴.هنرستان عالی موسیقی را تمام کرده و از شانزده سالگی یعنی درست پس از نامزدی با عباس شاپوری کار خوانندگی را شروع کرده است.پس از هفت سال زندگی مشترک و باداشتن یک پسر بنام شهریار از شاپوری طلاق میگیرد . اکنون نه سال است که با "روشن زاده" ازدواج کرده و از او صاحب پسری است شش ساله بنام "امید" که سوگولی و بلبل خانه است.اکنون سوال و جوابهای من و پوران را بخوانید:

شهرت خود را مدیون چه کسی میدانید؟
قبل از هر چیز مدیون علاقه شخص خودم به خواندگی است.من از بچگی به این کار عشق میورزیدم و بزرگترین ایده ال و رویای من این بود که روزی مثل خاله ام "روحبخش" خواننده شوم.اگر این علاقه زیاد نبود با شکست های اولیه از کوره در میرفتم.شکی نیست که عباس شاپوری هم در بشهرت رساندن من نقش موثری داشته و بعد از او باید صفحه فروشی رویال را نام ببرم.خوب یادم هست که یک روز با خاله ام به این صفحه فروشی رفته بودیم تا او صفحه جدیدی پر کند.خاله ام کار فوری داشت رفت تا پس از مدتی برگردد.ارکستر اماده بود و از من خواستند که بخوانم و من خواندم بدون انکه بدانم صدایم را ضبط کرده اند.همان صفحه فروشی اولین صفحه مرا بنام "کجایی کجایی" ببازار فرستاد که پشت این صفحه اهنگ "رفتی نگفتی" پر شده بود.توسط همین صفحه مردم با صدای من اشنا شدند.

زنده یاد بانو پوران

تا بحال چند اهنگ خوانده اید؟
حدود چهارصد اهنگ شاید کمی بیشتر یا کمتر

کدامیک را بیشتر دوست دارید؟ کدامشان پرفروش ترین صفحه سال بوده اند؟
هر اهنگی برای مدتی مورد علاقه من است.مسلما جدیدتر ها بیشتر مورد علاقه ام هستند.
اما این چند اهنگ در زمان خودشان از پرفروشترین صفحه ها بوده اند:
"تک درختی"
"گل اومد بهار اومد"
"نیلوفر"
اما خودم این اهنگ هایم را دوست دارم:
"عشق مقدس" از فیلم "خداحافظ تهران"
"تک درختی"
"خشم طبیعت" را که برای زلزله زده ها خوانده ام بیشتر از همه دوست دارم

کدامیک از صفحه هایتان برایتان خاطره انگیز بوده؟
یکی اهنگ "الله اکبر" که در زمان خودش جنبه سیاسی مذهبی پیدا کرد به این دلیل که بعضی ها میگفتند که چرا الله اکبر با ساز و اواز خوانده میشود و بهمین جهت این اهنگ با شعر دیگری در رادیو پخش شد.
از "خشم طبیعت" هم خاطره فراموش نشدنی دارم.این اهنگ را برای زلزله زده ها خواندم و چون شب قبل از ضبط این اهنگ فیلم زلزله زده ها را از تلویزیون دیده بودم و بسیــار ناراحت بودم و همین باعث شد که اهنگ را با سوز زیادی خواندم بطوریکه دو نفر از خانم های ویولونیست وسط ضبط به گریه افتادند

برای بهبود کار خود چه نقشه ای دارید؟
اوایل مجبور بودم لااقل هفته ای یک اهنگ بخوانم بهمین دلیل اکثــر اهنگ ها متوسط و حتی بد بود.اما حالا تصمیم دارم کم بخوانم ولی اهنگ های خوب را بخوانم

خیال ندارید در خارج از ایران کنسرت بدهید؟
به احتمال قوی برای اجرای یک کنسرت به شوروی خواهم رفت چون از طرف خانه جوانان شوروی برای اجرای کنسرتی از من دعوت شده است

راجع به شوهرتان صحبت کنید.او با فعالیت های هنری و شهرت شما مخالف نیست؟چون معمولا مردها میل ندارند همسرشان مشهور باشد انهم از راه خوانندگی!؟
شوهرم با شرکت من در فیلم ها مخالف است بهمین جهت سه سال است که در فیلمها شرکت نمیکنم.در ضمن او مخالف است که در شب نشینی ها اواز بخوانم چون مرد سختگیری است اما با پادر میانی مادرشوهرم که زن فهمیده و روشنفکری است من تا سه سال دیگر هم میتوانم در شب نشینیها شرکت کنم و بعد از ان فعالیت هایم محدود به رادیو میشود

خودتان با این عقیده شوهرتان مخالف نیستید؟
خیــر.چون شهرت بالاخره یک روز تمام میشود اما بازهم زندگی ادامه دارد