هفت نگاه:فیلم را باید برگرداند به سال چهل و نه،.کلاس 11 دبیرستان بودم که ناصر کورچیان به ایرج قادری معرفی‌ام کرد. قصه‌ای نوشته بودم که حتی آن زمان نمی‌دانستم در سینما به آن طرح، سیناپس می‌گویند. طرح‌های مختلفی به ناصر ارایه دادم و ناصرخان هم لطف کرد و به سن کم‌ام نگاه نکرد و آن‌ها را به ایرج قادری داد. طرح‌هایم مناسب سینمای آن‌روزها نبود، اما قادری روی سن‌ام خط کشید و خواست طرح‌هایم را مناسب سینمای آن زمان بنویسم. نوشتم. سعید مطلبی سناریو را بنا به همان طرح نوشت. ایرج از طرح راضی بود و سناریو را هم دوست داشت. کار کلید خورد و طرح من محصل دبیرستانی شد فیلم «نقره داغ». خوشحال بودم از اینکه فرصتی نصیبم شد. نظریاتی داشتم، دوست داشتم برخی دیالوگ‌ها به متن اضافه شود. نه نشنیدم و از دبیرستان اجازه گرفتم و قادری همراهم شد تا سر فیلمبرداری باشم و سر صحنه دیالوگ بنویسم. نوشتم و نوشتم و آنجا بود که سینما را شناختم. آنجا بود که با دکوپاژ، میزانسن، دوربین، کات و .... آشنا شدم. آنجا بود که فهمیدم نور، صدا، حرکت.... به چه معنا است. قادری با حصوله و علاقه توضیح داد، آموخت، من محصل کم سن و سال سر فیلم «نقره‌ داغ» سینمای حرفه‌ای را توسط او شناختم. اتفاقی خاص که آشنایم کرد با فضایی که امروز عاشقانه می‌سازم. خوشحالم که او به سن‌ام نگاه نکرد.به طرح‌های پراشتباهم خورده نگرفت. من با افتخار می‌گویم عناصر مقدمات سینما را از ایرج قادری عزیز آموختم و امروز پراز شوقم که اگر پشت ویزور می‌نشینم به یاد دارم ایرج نازنین پله پیشرفتم شد.