داریوش اقبالی
تمام نه، تمام نه که جام ناتمام لبریختهام
تمام نه، تمام نه که ناتمامی از تو آویختهام
تمام ناتمام من با تو تمام میشود
شاعر بینام و نشان صاحب نام میشود
در این حریر خانگی روی ترانه شستهام
تمام خون من شبی پراز ستاره میشود
از تو بر این ترانهها نور ستاره میچکد
براین بلند بیصدا غزل دوباره میچکد
براین بلند بیصدا غزل دوباره میچکد
تمام نه تمام نه که جام ناتمام لبریختهام
تمام نه تمام نه که ناتمامی از تو آویختهام
تمام ناتمام من با تو تمام میشود
شاعر بینام و نشان صاحب نام میشود
چکه کن ای ابرک من مثل ستاره بر زمین
طلوع میلاد مرا در شب بیسحر ببیــن
تمام نه، تمام نه که ناتمامی از تو آویختهام
تمام ناتمام من با تو تمام میشود
شاعر بینام و نشان صاحب نام میشود
در این حریر خانگی روی ترانه شستهام
تمام خون من شبی پراز ستاره میشود
از تو بر این ترانهها نور ستاره میچکد
براین بلند بیصدا غزل دوباره میچکد
براین بلند بیصدا غزل دوباره میچکد
تمام نه تمام نه که جام ناتمام لبریختهام
تمام نه تمام نه که ناتمامی از تو آویختهام
تمام ناتمام من با تو تمام میشود
شاعر بینام و نشان صاحب نام میشود
چکه کن ای ابرک من مثل ستاره بر زمین
طلوع میلاد مرا در شب بیسحر ببیــن
+ نوشته شده در ساعت توسط