گفت وگو با عزت الله انتظامی

هنرمند باید بخواند و بیاموزد
یك روز سرد پاییزی به دیدارش رفتیم؛ از آن روزهایی كه سرمای زمستانی خیلی زودتر از موعد از كوههای البرز به پایین خزیده و شهر را غافلگیر كرده بود.
در صبحی كه خیلیها ترجیح داده بودند از خانه بیرون نیایند یا دیرتر از همیشه به محل كار خود بروند، او سرحال و قبراق به موزه سینما آمده بود؛ جایی كه در راهاندازی و ادارهاش نقش اصلی را برعهده داشت.
به گفته خودش، این نظم را از تئاتر كسب كرده است؛ هنری كه در آن وقتشناسی و حاضر شدن بر سر كار در هر شرایطی از ضروریات است.
نشستن مقابل هنرمندی كه 70 سال است بر صحنه تئاتر، پرده سینما و صفحه تلویزیون به معنای واقعی كلمه درخشیده، كار سختی است.
او نهتنها در نقشهای بزرگ تئاتری و سینمایی ظاهر شده، بلكه در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیز نقشی بزرگ به عهده گرفته است.
از 1320 خورشیدی روی صحنه تئاتر آمده، از اواخر دهه 40 در فیلمهای سینمایی هنری و موفق زیادی بازی كرده و پس از انقلاب مجموعه تلویزیونی بزرگ هزاردستان را از خود به یادگار گذاشته است؛ سریالی كه بدون «خان مظفر» دیدنی نبود.
گاو، هالو، دایره مینا، حاجی واشنگتن، كمالالملك، شیر سنگی، هزاردستان، اجارهنشینها، روسری آبی، هامون و ستارهها تنها گوشهای از فیلمهایی است كه در آنها نقشآفرینی كرده است.
گفتوگو با هنرمندی پیش روی شماست كه نیاز به هیچ معرفی ندارد؛ چرا كه علاقهمندان بیشمارش او را با نقشهایش به خوبی میشناسند.
شما بارها به آغاز فعالیتهای خود در دوران جوانی در لالهزار اشاره كردید. برخی امروز اصطلاح هنر لالهزاری را به كار میبرند. در حالی كه لالهزار در نوع خود یكی از اصلیترین پایگاههای تئاتر بوده است و شخصیتهایی چون اسماعیل مهرتاش یا عبدالحسین نوشین در ایجاد تئاتر در لالهزار و جامعه باربد نقش اساسی داشتند.
كاری كه در لالهزار آن زمان انجام میشد امروز دیگر صورت نمیگیرد. پیش از ورود عبدالحسین نوشین به تئاتر، نمایشهایی كه میخواستند روی صحنه بروند، تنها در عرض یك هفته تمرین میكردند. در اغلب این تئاترها، شخصیتسازی و كاراكترسازی به اندازه امروز صورت نمیگرفت و سوفلور (كسی كه از پشت صحنه نمایش جملههای نقشهای بازیگران را به آنها یادآوری میكند) بود كه رلهای بازیگران را به آنها میگفت. چون همانطور كه گفتم، زمانی وقتی برای تمرین بیشتر بازیگران نبود.
در عین حال، تماشاگر تئاتر نیز مانند تماشاگر تئاتر امروز، فهیم نبود كه با شناخت و اشراف نسبت به تئاتر بنشیند و یك نمایش را تماشا كند. شما به جامعه باربد و مهرتاش اشاره كردید كه باید بگویم استاد مهرتاش، ساز و آواز ایرانی را به تئاتر آورد و نوشین نیز حالت آكادمیكتری به حیطه تئاتر آن زمان بخشید و بعد از آن روز به روز در تئاتر تحولاتی ایجاد شد.
شما همواره از عبدالحسین نوشین به عنوان یكی از استادان اولیه خود در راه هنر نام بردهاید. نوشین در سال 1326 تئاتر فردوسی را پایهگذاری كرد. اگر ممكن است دراین باره توضیح دهید؟
من پیش از این كه به دانشكده هنرهای زیبای تهران بیایم، در آلمان در كلاسهای شبانه سینما تئاتر تحصیل میكردم و در كنار آن در كارخانه ریختهگری و ذوب آهن نیز كار میكردم. پس از این كه به تهران آمدم، در دانشكده هنرهای دراماتیك هنرهای زیبای تهران مشغول شدم و فیلم «گاو» را هم بازی كردم. یك بار نزد دكتر نامدار رئیس دانشكده هنرهای زیبای تهران رفتم و گفتم آمدهام درس بخوانم، اما او حرفم را جدی نگرفت و از اتاق بیرونم كرد.
ساعت دو همان روز كه از دفترش بیرون آمد، مرا دید كه هنوز مقابل اتاقش ایستادهام. گفت: هنوز كه اینجا هستی؟ پاسخ دادم: من آمدهام درس بخوانم و شما مرا بیرون میكنید. گریهام گرفت. دیپلم من برق صنعتی در مدرسه آلمانها بود و در دانشگاه تهران قبول نمیشد. دكتر نامدار به من گفت تمام فعالیتهایی كه در مدرسه سینما تئاتر آلمان تا امروز كردهای را در یك نامه بنویس. من هم شروع كردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت میكنم. یك هفته بعد به من خبر داد كه هیات امنای دانشكده موافقت كردهاند كه بدون كنكور وارد دانشگاه شوی. فكر میكنم اولین و آخرین دانشجوی دانشكده هنرهای زیبای تهران بودم كه بدون كنكور وارد دانشگاه شدم.
خاطرهای هم از زمان تحصیل در دانشكده هنرهای زیبای تهران دارید؟
در آن سالها بهرام بیضایی در دانشكده تاریخ چین تدریس میكرد. به خاطرم هست یك بار زمان امتحان این درس بر سر كلاس بیضایی نشسته بودم و نمیدانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب میگفت: ورقهات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت: ورقهات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزتالله انتظامی میدهم. درحالی كه ورقه من سفید بود. بعد از این كه به دانشكده هنرهای زیبا راه یافتم، چهار سال، تمام مهمانیها و جشنها را قطع كردم. آن زمان یك فولكس قراضه داشتم و شب و روزم را در این فولكس درس میخواندم.
آن زمان ازدواج هم كرده بودید؟
بله. سه پسرم را هم داشتم. در تئاتر هم كار میكردم. اما واقعا عشق و علاقه وافری به درس خواندن داشتم. وقتی فارغالتحصیل شدم نزد دكتر شهابی كه معلم زبان آلمانیام بود رفتم و به او گفتم میخواهم در رشته فلسفه در مقطع كارشناسی ارشد ادامه تحصیل دهم، اما او به من گفت: به جای این كار برو و هنرت را ادامه بده. به هر حال رای مرا برای ادامه تحصیل زد و من دنبال حرفه بازیگریام را گرفتم، اما هنوز هم فكر میكنم در راه هنر هر چقدر كه آدم بخواند كم است. اعتقادم این است همه كسانی كه میخواهند به انجام كارهای هنری بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و كلاسهای بازیگری نمیتواند جای تحصیلات آكادمیك را دراین زمینه پر كند. امروز هم مطالعه من وحشتناك است. من در همه جا یك كتاب دارم. بالای سرم موقع خواب، پشت میز كارم و اگر بیادبی نباشد حتی در روشویی هم یك كتاب دارم و حواسم به همه آنها هم هست كه تا كجا رسیدهاند. البته الان كتاب خوب كم چاپ میشود.
بیشتر چه كتابهایی میخوانید؟
از رمانهای نویسندگانی چون صادق هدایت، اسماعیل فصیح و... خوشم میآید و كتابهایشان را مطالعه میكنم. به طور كلی ادبیات سنگین را دوست دارم. تصورم براین است كه تحصیلات و سواد لازمه كار هنری است و آنهایی كه در راه هنر قدم برمیدارند باید تا زمانی كه زنده هستند بخوانند و بیاموزند. چون روزبهروز هنر به سمت نو شدن میرود و پیشرفت میكند و هنرمند باید درجریان تمام این پیشرفتها باشد.
یك خاطرهای از تحصیل شما در دانشكده هنرهای زیبای تهران وجود دارد و آن این است كه استاد حمید سمندریان نقل كرده بود وقتی شما به عنوان شاگرد به این دانشكده رفتید او اعلام كرده بود به هیچ وجه در جایگاه استاد نمیتواند مقابل شما قرار گیرد.
بله.سمندریان میگفت كه من نمیتوانم به تو درس بدهم كه البته این مساله نشان از لطف و بزرگواری او داشت. استاد سمندریان كه تحصیلات تئاتری خود را در آلمان به پایان رسانده است یكی از بهترین استادانی است كه افتخار شاگردی ایشان را داشتهام.
امروز سطح مطالعه را بین جوانان چطور میبینید؟
كمرنگ است، اما من هر كسی را میبینم كه میخواهد كار هنری انجام دهد به او میگویم حتما هنر را از طریق آكادمیك نیز دنبال كند و لااقل لیسانس بگیرد. البته خیلیها هم هستند كه لیسانس دارند اما آن بازیگری را ندارند. ببینید، هنر آن چیزی است كه از شما خلق شده باشد. به نظرم بازیگر باید نقشهایی را كه قرار است آنها را بازی كند، خوب درك كند و شخصیت و كاراكتر را بشناسد و حتی مطالعهای روی گذشته آن نیز داشته باشد.
زمانی بود كه بازیگران از تئاتر به سینما میرفتند و امروز این رویه برعكس شده و ما شاهد حضور بازیگران سینما در عرصه تئاتر هستیم.
اعتقاد دارم بچههای سینما آنهایی كه دانشكده دیدهاند، اگر تئاتر بازی كنند در روند كاریشان تاثیرات زیادی خواهد داشت و روی بازیگری سینمایی آنها بیاثر نخواهد بود. به نظر من لازم و ضروری است كه هنرپیشه سینما، تئاتر هم بازی كند.
از طرفی قطعا ورود بازیگران سینما به تئاتر میتواند در رونق گیشه نیز تاثیر بگذارد. این طور فكر نمیكنید؟
بله. خب وقتی بازیگری چون شهاب حسینی در یك تئاتر ایفای نقش میكند مسلما تماشاگران زیادی را به خود جلب میكند كه این هم بد نیست، اما متاسفانه هنرمندان تئاتری در شرایط خوبی نیستند و این قشر همواره مظلوم واقع شدهاند. من 35 سال است كه كارمند دولت بودهام و توانستهام از مزایایی چون بیمه و... برخوردار شوم، اما برخی بازیگران تئاتر، منظورم آنهایی كه به شكل آزاد كار كردهاند، واقعا از عهده مخارج خود برنمیآیند و اغلب بیكارند.
بخصوص این كه امروز پیر شدهاند و مثل سابق كار نمیكنند و از همه بدتر این كه بیمه هم نیستند. بخصوص بانوان هنرمند كه در راه اعتلای هنر كشورمان زحمتهای زیادی كشیده و در شرایط سختی كار كردهاند؛ ضرورت دارد نسبت به آنها توجه شود. البته بتازگی من و مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و ایرج راد مدیرعامل خانه تئاتر تصمیم گرفتهایم هزینهای برای كمك به این هنرمندان تخصیص داده شود كه امیدوارم این امر پا بگیرد. علاوه بر این، مدیرعامل نشریه بانی فیلم نیز در این زمینه اعلام كرده است هر كمكی از دستش بر بیاید انجام میدهد.
برخی معتقدند بازیگری بیش از آن كه هنر باشد یك فن است. نظر شما در این باره چیست؟
من فكرمی كنم بازیگری فن نیست. هنر است و كار هنری خصلتی است كه خداوند در وجود آدمها قرار میدهد. واضحتر بگویم، هنر فن نیست. مثلا در كشتی فنی به نام فتیله پیچ داریم كه هر كسی این فن را بلد باشد، حریفش را به زمین میزند. ولی هنر احساس است و از درون آدم میآید و به تماشاگر هم منتقل میشود.
شما هنرمندی هستید كه طی این سالها در ژانرهای گوناگونی ایفای نقش كردهاید. از ملودرام گرفته تا تراژدی و كمدی. اگر ممكن است درباره تفاوت ژانرهایی كه در آنها كار كردهاید بگویید؟
من از سال 1336 كه به تهران آمدم مجددا وارد عرصه بازیگری شدم. چون از سال 1320 به بازیگری در تئاتر مشغول بودم. در آن زمان كه هنوز نواری برای ضبط كردن وجود نداشت ما به شكل زنده اجرا میكردیم و من به دلیل علاقه زیادی كه به بازیگری داشتم در نمایشهای مختلف هم بازی میكردم. این پختگی و تجربیات طولانی باعث میشود آدم خودش را در تمام هنرها نشان بدهد. این گونه شد كه زمانی در فیلم «آقای هالو» بازی كردم و زمانی در كار كمدی «روز فرشته». اگر بخواهید تماشاگر باورتان كند باید در درجه نخست، نقش را باور كنید. تمام نقشهایی كه در آنها بازی كردم باور كردم تا توانستم این حس باورپذیری را به مخاطب نیز انتقال دهم. من باور كردم كه مش حسن وقتی گاوش را از دست میدهد، از حالت طبیعی خارج میشود.
به خاطرم هست، زمانی كه مشغول بازی در فیلم «آقای هالو» به كارگردانی داریوش مهرجویی بودم، بخشهایی از لوكیشن در یك بنگاه معاملات ملكی در میدان فلسطین انجام میشد. آقایی كه این بنگاه را برای فیلمبرداری اجاره داده بود، یك روز به من گفت زمانی كه آخرین روز فیلمبرداری انجام شد من با شما یك كاری دارم. بالاخره فیلمبرداری به پایان رسید و من پیش او رفتم و گفتم: گفته بودید با من كار دارید.
آن آقا گفت: اگر موافق باشید در همین بنگاه پیش من كار كنید. به او گفتم: من كه این كاره نیستم و یك بازیگرم. او نیز در پاسخ گفت: تو از صدتا دلال هم بهتر كار میكنی؛ این حرف او نشان میداد كه من موفق شدهام آن نقش را به شكل باورپذیری نزد مخاطب جا بیندازم. البته این كار آسانی نبود و من برای رسیدن به چنین نقطهای، روی نقشهای مختلفی كه به من محول میشد سخت كار میكردم.
تئاتر و سینما هم برایم فرقی نداشت. من درباره تمام نقشهایم نوعی وسواس و باریكبینی داشتم. مثلا در فیلم «اجارهنشینها» رفتم و از نزدیك قصابی كه قرار بود نقش قصاب را به جای او بازی كنم از نزدیك دیدم یا در سریال «هزاردستان»، روی نقش فرمانفرما طوری كار كردم كه وقتی پشت صحنه تمرین میكردم، گروه فنی ناخودآگاه از سر راهم كنار میرفت. یعنی اینقدر روی حركات صورت، چشم، راه رفتن و دیگر خصوصیات اخلاقی این شخصیت تمرین كرده بودم كه در وجود من جای گرفته بود.
مهمترین دستاوردی كه این كار سخت برای شما در پی داشته این بوده كه هیچ وقت كلیشه نشدهاید.
به نظرم در عرصه بازیگری مهم این است كه بعد از چند سال فعالیت، تكراری نشوید. نكته دیگر درباره یك هنرمند این است كه باید نزد جوانان امروز محبوبیت داشته باشد. یعنی جوانها او را قبول داشته باشند. نسل امروز فوقالعادهاند و من هر وقت در كنار آنها قرار گرفتهام سعی كردهام از آنها بیاموزم. نسل جوان با امكاناتی كه وجود دارد، باید جلوتر از ما باشد.
وقتی میبینید امروز از نسل قدیم، هنرمندانی چون علی نصیریان دوباره روی صحنه تئاتر رفتهاند چه حسی به شما دست میدهد؟
واقعیت این است كه امروز كار تئاتر به مراتب سختتر از دورههای پیشین است. بازیگر توانایی مانند علی نصیریان همان طور كه اشاره كردید از هنرمندان قدیمی تئاتر و سینماست و طبعا از این كه ایشان را دوباره روی صحنه تئاتر میبینم لذت میبرم، اما به طور كلی تصور میكنم تئاتر و سینما رسالتشان پرداختن به مسائل روز است. به عنوان مثال فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی به مسالهای كه در جامعه فعلی ما رخ میدهد میپردازد و همین مساله موجب گیرایی و لذتبخش بودن فیلم شده است.
فكر میكنید عرصه بازیگری امروز در مقایسه با 50 سال پیش چه تفاوتهایی كرده است؟
مسلما خیلی فرق كرده و اصلا قابل قیاس با چند دهه قبل نیست. ما روز به روز داریم به سمت جلو حركت میكنیم. هنر رودخانهای است كه از لابهلای سنگها هم مسیر خود را پیدا میكند و پیش میرود. ضمن این كه امكانات امروز به نسبت دوران گذشته گستردهتر شده است. امروز تئاتر شهر دارای سالنهای زیادی است. همچنین سالنهایی چون ایرانشهر، مولوی و... نیز به رشد كمی سالنهای تئاتر افزوده و تئاتر با وجود تمام مشكلاتی كه دارد، طیف علاقهمندانش را حفظ كرده است. حتی در جریان اجرای برخی نمایشها دیدهام كه مردم میآیند و چهارزانو به تماشای یك كار مینشینند و این نشان از گرایش مردم به تئاتر دارد.
خود شما فكر میكنید ماندگارتـرین نقشــی كه تاكنون ایفا كردهاید، چیست؟
ببینید آدم در هر فیلمی كه كار میكند نسبت به نقشی كه در آن دارد، دلبسته میشود. به طوری كه هر یك از نقشها حكم بچههای آدم را پیدا میكنند و آدم اینقدر دوستشان دارد كه نمیتواند بینشان تفاوتی بگذارد. من هم نمیتوانم بگویم نقشی كه در حاجی واشنگتن داشتهام بهتر بوده یا نقشی كه در روسری آبی داشتم. فقط این را میدانم كه هر فیلم یا تئاتری كه به جا میماند، مانند یك سند به شمار میرود. نسل بعدی میآید و كار ما را میبیند. به نظرم آدم باید كاری كند كه بعدها خجالت نكشد. این خیلی مهم است.
فیلم «راه آبی ابریشم» با بازی شما امروز در حال اكران است، نظرتان درباره فیلمهای تاریخی از این دست كه هزینه زیاد و جلوههای ویژه فراوانی را میطلبد، چیست؟
این فیلمی است كه آقای بزرگنیا 20 سال روی آن كار كرده است و موضوعش اولین سفر یك كشتی ایرانی در 400 سال پیش است كه به چین میرود. زمانی كه در فیلمهایی چون «پستچی» و «دایره مینا» بازی میكردم، با بزرگنیا دوست بودم. بعدها كه بزرگنیا شروع به ساختن فیلم كرد در تمام فیلمهای او من نقش داشتم. در راه آبی ابریشم هم نقش بسیار كوچكی داشتم كه با میل و علاقه قبول و بازی كردم.
وقتی او قصد ساختن چنین كاری را كرد به من گفت همه نقشها در آب است، اما من سعی میكنم نقشی برای تو در خشكی پیدا كنم و همین طور هم شد. ساخت فیلم «راه آبی ابریشم» دو سال به طول انجامید. عكسالعمل مردم هم نسبت به این فیلم خوب بوده است. به من گفتند در این فیلم خوب آمدی خوب هم رفتی. خودم هم بر این باورم كه یك نقش نباید یك خروار باشد. میتواند درعین كوتاه بودن تاثیرگذار هم باشد. مهم این است كه تماشاگر بعد از تماشای فیلم به خانه برود و دربارهاش فكر كند. همین كافی است. هرچند به نظرم این كه تماشاگر را وادار به فكر كردن كنیم كار سختی است.
اگر ممكن است درباره موزه تئاتر هم بگویید كه برخلاف موزه سینما تا امروز خبری از تاسیس و راهاندازی آن نیست؟
ما خیلی تلاش كردیم این كار انجام شود. با وجود این كه سابقه تئاتر از سینما بیشتر است. قرار بود قدیمیترین تئاتری را كه در لالهزار واقع است (تئاتر تهران) و در حال حاضر در دست جهاد دانشگاهی است به موزه تئاتر اختصاص دهند كه ندادند. به نظر میرسد تاسیس موزه تئاتر دغدغه مسوولان نیست.
شما فرزندان هنرمندی تربیت كردهاید كه هر یك در جایگاه خود درخشیدهاند، اما آیا غیر از حلقه فرزندانتان آموزش به جوانان دیگر را هم به عهده داشتهاید؟
شاید بتوانم به عنوان راهنما برای بعضی جوانان مثمرثمر باشم، اما فرصتی برای برپا كردن كلاس و تربیت شاگردان را نداشتهام.
تصمیمی به برگزاری كارگاه تئاتر هم ندارید؟
نه. فقط میخواهم در خانهام كه اخیرا تبدیل به موزه شده است، ماهی 15 تا 20 نفر را بپذیرم و با آزمایش این جوانان به هریك بگویم كه تو به درد این كار میخوری یا نه.
ظاهرا قرار بود شما در فیلم تازه داریوش مهرجویی با عنوان «نارنجی پوش» هم به ایفای نقش بپردازید؟
بله، اما به دلیل كسالتهای جسمی از بازی در این فیلم عذرخواهی كردهام.
آقای انتظامی! در كارنامه بازیگری شما صرفنظر از نقشهای ارزنده، همكاری با مرحوم علی حاتمی جایگاه ویژهای دارد. اگر مایل باشید درباره این همكاری هم صحبت كنید.
همكاری من با علی حاتمی از فیلم «ستارخان» آغاز شد كه در نوع خود كار عظیم و ماندگاری هم هست. چون به روایت مشروطه و مشروطهخواهان میپردازد. بعد از آن هم او «هزاردستان» را ساخت كه در این سریال حضور پیدا كردم. بعد از درگذشت حاتمی دیگر كسی را ندیدم كه بتواند مثل او دیالوگ بنویسد.
اصلا نثرش شعر بود. بخصوص در فیلم «حاجی واشنگتن» یا همین طور در «هزاردستان» و «جعفرخان از فرنگ برگشته». همیشه افسوسم این بوده كه ای كاش میتوانست آخرین پروژهاش یعنی ساخت «تختی» را تمام كند. چون اظهارنظر راجع به این پهلوان زیاد است و فقط كار خود علی بود كه این شخصیت را به تصویر بكشد. در این كار هم 50 دقیقه فیلم گرفتهایم. یعنی حاتمی تا 20 سالگی تختی را ساخت.
بعد از آن بیماریاش عود كرد. دو بار به لندن رفت و بازگشت، اما روز به روز حالش بدتر شد. یك بار به من گفت من و همسرش نزد دكتر زالی، پزشك معالجش برویم و از او بخواهیم دارویی به علی بدهد كه درد نكشد و كار را ادامه دهد.
ما هم نزد او رفتیم، اما پزشكش گفت اگر چنین دارویی بدهد او سر فیلمبرداری خوابش خواهد گرفت. تا این كه یك شب ساعت 3 نیمه شب خبرم كردند كه علی تمام كرده است. به هر حال از معدود كارگردانانی بود كه هریك از آثارش در نوع خود ارزشمند است.
دغدغههای آقای بازیگر
آخرین روزهای آبان، هنرمندان و علاقهمندان هنرهای نمایشی در جشنواره تئاتر ماه، شاهد حضور گرم و پرتلاش استاد بازیگری ایران بودند كه علاوه بر آن كه در هیات داوران عضویت داشت و با دقت و وسواس همیشگیاش آثار را میدید، از ارائه مشاوره به هنرمندان جوان دریغ نمیكرد.
كمتر هنرمند پیشكسوتی را میتوان یافت كه بعد از 60 سال بازیگری، همچنان اینگونه وقت بگذارد و خستگی به جانش راه نیابد.
نقش پررنگ عزتالله انتظامی در راهاندازی موزه سینما، پیگیریهایش برای تاسیس موزه تئاتر، حمایتهایش از هنرمندان بازنشسته و حضور گرمش در بیشتر محافل و انجمنهای تئاتری و سینمایی، همه حكایت از آن دارد كه او در عرصه هنری همچنان جوان و پرتوان است. عزتالله انتظامی در تمام طول عمر فعالیت هنریاش در عرصههای تئاتر و سینما، همیشه به پشتكار، جدیت، نظم، افزایش مستمر دانش هنری، تجربه كارهای متفاوت، تن ندادن به بازی در هر كاری و به هر قیمتی و حمایت از هنرمندان جوان شهره بوده است.
با چنین پشتوانهای، انتظامی را نباید تنها با عنوان «آقای بازیگر» شناخت. او هنرمندی است كه فعالیت هنریاش از زندگی شخصیاش جدا نیست و در هر دوی آنها اخلاقیات و صراحت لهجه هم حرف اول را میزند. انتظامی، هنرمند پركار و آدم كمحرفی است. اهل گفتوگو نیست و تنها زمانی مقابل خبرنگاران مینشیند كه به نظرش حرف مهمی را باید به گوش مسوولان برساند.
او كه بیشتر به خاطر فیلمهای سینماییاش معروف است، اما باز هم خود را آدمی تئاتری میداند. در چند ماه گذشته هم هر جا فرصت یافته، از شرایط نامناسب امروز تئاتر گفته است. انتظامی عقیده دارد كه در هر كشوری، یك تئاتر قوی، سینمایی قدرتمند را شكل میدهد. در همه كشورهای صاحب سینما، هنر هفتم از توان نویسندگان، بازیگران و كارگردانان تئاتر بهره میبرد و بر فخامت و عمق خود میافزاید كه ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
این روزها اگر پای صحبتهای آقای بازیگر بنشینید، بیشتر شنونده دغدغههای تئاتری او میشوید. راه نیفتادن موزه تئاتر، ویرانی تالارهای قدیمی تئاتر در لالهزار، كمبود سالن اجرا، بیكار ماندن دانشآموختگان این رشته هنری، اندك بودن بودجه تئاتر كشور و... از موضوعات مورد انتقاد عزتالله انتظامی است.
اعتبار هنری و شخصی این استاد پیشكسوت آنقدر زیاد است كه میتواند بسیاری از موانع و مشكلات را پشت سر بگذارد. این امتیازی است كه مسوولان و مدیران فرهنگی و هنری باید قدر آن را بدانند و كمال استفاده را از مشاوره و همراهی او ببرند.
یك روز سرد پاییزی به دیدارش رفتیم؛ از آن روزهایی كه سرمای زمستانی خیلی زودتر از موعد از كوههای البرز به پایین خزیده و شهر را غافلگیر كرده بود.
در صبحی كه خیلیها ترجیح داده بودند از خانه بیرون نیایند یا دیرتر از همیشه به محل كار خود بروند، او سرحال و قبراق به موزه سینما آمده بود؛ جایی كه در راهاندازی و ادارهاش نقش اصلی را برعهده داشت.
به گفته خودش، این نظم را از تئاتر كسب كرده است؛ هنری كه در آن وقتشناسی و حاضر شدن بر سر كار در هر شرایطی از ضروریات است.
نشستن مقابل هنرمندی كه 70 سال است بر صحنه تئاتر، پرده سینما و صفحه تلویزیون به معنای واقعی كلمه درخشیده، كار سختی است.
او نهتنها در نقشهای بزرگ تئاتری و سینمایی ظاهر شده، بلكه در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیز نقشی بزرگ به عهده گرفته است.
از 1320 خورشیدی روی صحنه تئاتر آمده، از اواخر دهه 40 در فیلمهای سینمایی هنری و موفق زیادی بازی كرده و پس از انقلاب مجموعه تلویزیونی بزرگ هزاردستان را از خود به یادگار گذاشته است؛ سریالی كه بدون «خان مظفر» دیدنی نبود.
گاو، هالو، دایره مینا، حاجی واشنگتن، كمالالملك، شیر سنگی، هزاردستان، اجارهنشینها، روسری آبی، هامون و ستارهها تنها گوشهای از فیلمهایی است كه در آنها نقشآفرینی كرده است.
گفتوگو با هنرمندی پیش روی شماست كه نیاز به هیچ معرفی ندارد؛ چرا كه علاقهمندان بیشمارش او را با نقشهایش به خوبی میشناسند.
شما بارها به آغاز فعالیتهای خود در دوران جوانی در لالهزار اشاره كردید. برخی امروز اصطلاح هنر لالهزاری را به كار میبرند. در حالی كه لالهزار در نوع خود یكی از اصلیترین پایگاههای تئاتر بوده است و شخصیتهایی چون اسماعیل مهرتاش یا عبدالحسین نوشین در ایجاد تئاتر در لالهزار و جامعه باربد نقش اساسی داشتند.
كاری كه در لالهزار آن زمان انجام میشد امروز دیگر صورت نمیگیرد. پیش از ورود عبدالحسین نوشین به تئاتر، نمایشهایی كه میخواستند روی صحنه بروند، تنها در عرض یك هفته تمرین میكردند. در اغلب این تئاترها، شخصیتسازی و كاراكترسازی به اندازه امروز صورت نمیگرفت و سوفلور (كسی كه از پشت صحنه نمایش جملههای نقشهای بازیگران را به آنها یادآوری میكند) بود كه رلهای بازیگران را به آنها میگفت. چون همانطور كه گفتم، زمانی وقتی برای تمرین بیشتر بازیگران نبود.
در عین حال، تماشاگر تئاتر نیز مانند تماشاگر تئاتر امروز، فهیم نبود كه با شناخت و اشراف نسبت به تئاتر بنشیند و یك نمایش را تماشا كند. شما به جامعه باربد و مهرتاش اشاره كردید كه باید بگویم استاد مهرتاش، ساز و آواز ایرانی را به تئاتر آورد و نوشین نیز حالت آكادمیكتری به حیطه تئاتر آن زمان بخشید و بعد از آن روز به روز در تئاتر تحولاتی ایجاد شد.
شما همواره از عبدالحسین نوشین به عنوان یكی از استادان اولیه خود در راه هنر نام بردهاید. نوشین در سال 1326 تئاتر فردوسی را پایهگذاری كرد. اگر ممكن است دراین باره توضیح دهید؟
من پیش از این كه به دانشكده هنرهای زیبای تهران بیایم، در آلمان در كلاسهای شبانه سینما تئاتر تحصیل میكردم و در كنار آن در كارخانه ریختهگری و ذوب آهن نیز كار میكردم. پس از این كه به تهران آمدم، در دانشكده هنرهای دراماتیك هنرهای زیبای تهران مشغول شدم و فیلم «گاو» را هم بازی كردم. یك بار نزد دكتر نامدار رئیس دانشكده هنرهای زیبای تهران رفتم و گفتم آمدهام درس بخوانم، اما او حرفم را جدی نگرفت و از اتاق بیرونم كرد.
ساعت دو همان روز كه از دفترش بیرون آمد، مرا دید كه هنوز مقابل اتاقش ایستادهام. گفت: هنوز كه اینجا هستی؟ پاسخ دادم: من آمدهام درس بخوانم و شما مرا بیرون میكنید. گریهام گرفت. دیپلم من برق صنعتی در مدرسه آلمانها بود و در دانشگاه تهران قبول نمیشد. دكتر نامدار به من گفت تمام فعالیتهایی كه در مدرسه سینما تئاتر آلمان تا امروز كردهای را در یك نامه بنویس. من هم شروع كردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت میكنم. یك هفته بعد به من خبر داد كه هیات امنای دانشكده موافقت كردهاند كه بدون كنكور وارد دانشگاه شوی. فكر میكنم اولین و آخرین دانشجوی دانشكده هنرهای زیبای تهران بودم كه بدون كنكور وارد دانشگاه شدم.
خاطرهای هم از زمان تحصیل در دانشكده هنرهای زیبای تهران دارید؟
در آن سالها بهرام بیضایی در دانشكده تاریخ چین تدریس میكرد. به خاطرم هست یك بار زمان امتحان این درس بر سر كلاس بیضایی نشسته بودم و نمیدانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب میگفت: ورقهات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت: ورقهات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزتالله انتظامی میدهم. درحالی كه ورقه من سفید بود. بعد از این كه به دانشكده هنرهای زیبا راه یافتم، چهار سال، تمام مهمانیها و جشنها را قطع كردم. آن زمان یك فولكس قراضه داشتم و شب و روزم را در این فولكس درس میخواندم.
آن زمان ازدواج هم كرده بودید؟
بله. سه پسرم را هم داشتم. در تئاتر هم كار میكردم. اما واقعا عشق و علاقه وافری به درس خواندن داشتم. وقتی فارغالتحصیل شدم نزد دكتر شهابی كه معلم زبان آلمانیام بود رفتم و به او گفتم میخواهم در رشته فلسفه در مقطع كارشناسی ارشد ادامه تحصیل دهم، اما او به من گفت: به جای این كار برو و هنرت را ادامه بده. به هر حال رای مرا برای ادامه تحصیل زد و من دنبال حرفه بازیگریام را گرفتم، اما هنوز هم فكر میكنم در راه هنر هر چقدر كه آدم بخواند كم است. اعتقادم این است همه كسانی كه میخواهند به انجام كارهای هنری بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و كلاسهای بازیگری نمیتواند جای تحصیلات آكادمیك را دراین زمینه پر كند. امروز هم مطالعه من وحشتناك است. من در همه جا یك كتاب دارم. بالای سرم موقع خواب، پشت میز كارم و اگر بیادبی نباشد حتی در روشویی هم یك كتاب دارم و حواسم به همه آنها هم هست كه تا كجا رسیدهاند. البته الان كتاب خوب كم چاپ میشود.
بیشتر چه كتابهایی میخوانید؟
از رمانهای نویسندگانی چون صادق هدایت، اسماعیل فصیح و... خوشم میآید و كتابهایشان را مطالعه میكنم. به طور كلی ادبیات سنگین را دوست دارم. تصورم براین است كه تحصیلات و سواد لازمه كار هنری است و آنهایی كه در راه هنر قدم برمیدارند باید تا زمانی كه زنده هستند بخوانند و بیاموزند. چون روزبهروز هنر به سمت نو شدن میرود و پیشرفت میكند و هنرمند باید درجریان تمام این پیشرفتها باشد.
یك خاطرهای از تحصیل شما در دانشكده هنرهای زیبای تهران وجود دارد و آن این است كه استاد حمید سمندریان نقل كرده بود وقتی شما به عنوان شاگرد به این دانشكده رفتید او اعلام كرده بود به هیچ وجه در جایگاه استاد نمیتواند مقابل شما قرار گیرد.
بله.سمندریان میگفت كه من نمیتوانم به تو درس بدهم كه البته این مساله نشان از لطف و بزرگواری او داشت. استاد سمندریان كه تحصیلات تئاتری خود را در آلمان به پایان رسانده است یكی از بهترین استادانی است كه افتخار شاگردی ایشان را داشتهام.
امروز سطح مطالعه را بین جوانان چطور میبینید؟
كمرنگ است، اما من هر كسی را میبینم كه میخواهد كار هنری انجام دهد به او میگویم حتما هنر را از طریق آكادمیك نیز دنبال كند و لااقل لیسانس بگیرد. البته خیلیها هم هستند كه لیسانس دارند اما آن بازیگری را ندارند. ببینید، هنر آن چیزی است كه از شما خلق شده باشد. به نظرم بازیگر باید نقشهایی را كه قرار است آنها را بازی كند، خوب درك كند و شخصیت و كاراكتر را بشناسد و حتی مطالعهای روی گذشته آن نیز داشته باشد.
زمانی بود كه بازیگران از تئاتر به سینما میرفتند و امروز این رویه برعكس شده و ما شاهد حضور بازیگران سینما در عرصه تئاتر هستیم.
اعتقاد دارم بچههای سینما آنهایی كه دانشكده دیدهاند، اگر تئاتر بازی كنند در روند كاریشان تاثیرات زیادی خواهد داشت و روی بازیگری سینمایی آنها بیاثر نخواهد بود. به نظر من لازم و ضروری است كه هنرپیشه سینما، تئاتر هم بازی كند.
از طرفی قطعا ورود بازیگران سینما به تئاتر میتواند در رونق گیشه نیز تاثیر بگذارد. این طور فكر نمیكنید؟
بله. خب وقتی بازیگری چون شهاب حسینی در یك تئاتر ایفای نقش میكند مسلما تماشاگران زیادی را به خود جلب میكند كه این هم بد نیست، اما متاسفانه هنرمندان تئاتری در شرایط خوبی نیستند و این قشر همواره مظلوم واقع شدهاند. من 35 سال است كه كارمند دولت بودهام و توانستهام از مزایایی چون بیمه و... برخوردار شوم، اما برخی بازیگران تئاتر، منظورم آنهایی كه به شكل آزاد كار كردهاند، واقعا از عهده مخارج خود برنمیآیند و اغلب بیكارند.
بخصوص این كه امروز پیر شدهاند و مثل سابق كار نمیكنند و از همه بدتر این كه بیمه هم نیستند. بخصوص بانوان هنرمند كه در راه اعتلای هنر كشورمان زحمتهای زیادی كشیده و در شرایط سختی كار كردهاند؛ ضرورت دارد نسبت به آنها توجه شود. البته بتازگی من و مجید سرسنگی مدیرعامل خانه هنرمندان ایران و ایرج راد مدیرعامل خانه تئاتر تصمیم گرفتهایم هزینهای برای كمك به این هنرمندان تخصیص داده شود كه امیدوارم این امر پا بگیرد. علاوه بر این، مدیرعامل نشریه بانی فیلم نیز در این زمینه اعلام كرده است هر كمكی از دستش بر بیاید انجام میدهد.
برخی معتقدند بازیگری بیش از آن كه هنر باشد یك فن است. نظر شما در این باره چیست؟
من فكرمی كنم بازیگری فن نیست. هنر است و كار هنری خصلتی است كه خداوند در وجود آدمها قرار میدهد. واضحتر بگویم، هنر فن نیست. مثلا در كشتی فنی به نام فتیله پیچ داریم كه هر كسی این فن را بلد باشد، حریفش را به زمین میزند. ولی هنر احساس است و از درون آدم میآید و به تماشاگر هم منتقل میشود.
شما هنرمندی هستید كه طی این سالها در ژانرهای گوناگونی ایفای نقش كردهاید. از ملودرام گرفته تا تراژدی و كمدی. اگر ممكن است درباره تفاوت ژانرهایی كه در آنها كار كردهاید بگویید؟
من از سال 1336 كه به تهران آمدم مجددا وارد عرصه بازیگری شدم. چون از سال 1320 به بازیگری در تئاتر مشغول بودم. در آن زمان كه هنوز نواری برای ضبط كردن وجود نداشت ما به شكل زنده اجرا میكردیم و من به دلیل علاقه زیادی كه به بازیگری داشتم در نمایشهای مختلف هم بازی میكردم. این پختگی و تجربیات طولانی باعث میشود آدم خودش را در تمام هنرها نشان بدهد. این گونه شد كه زمانی در فیلم «آقای هالو» بازی كردم و زمانی در كار كمدی «روز فرشته». اگر بخواهید تماشاگر باورتان كند باید در درجه نخست، نقش را باور كنید. تمام نقشهایی كه در آنها بازی كردم باور كردم تا توانستم این حس باورپذیری را به مخاطب نیز انتقال دهم. من باور كردم كه مش حسن وقتی گاوش را از دست میدهد، از حالت طبیعی خارج میشود.
به خاطرم هست، زمانی كه مشغول بازی در فیلم «آقای هالو» به كارگردانی داریوش مهرجویی بودم، بخشهایی از لوكیشن در یك بنگاه معاملات ملكی در میدان فلسطین انجام میشد. آقایی كه این بنگاه را برای فیلمبرداری اجاره داده بود، یك روز به من گفت زمانی كه آخرین روز فیلمبرداری انجام شد من با شما یك كاری دارم. بالاخره فیلمبرداری به پایان رسید و من پیش او رفتم و گفتم: گفته بودید با من كار دارید.
آن آقا گفت: اگر موافق باشید در همین بنگاه پیش من كار كنید. به او گفتم: من كه این كاره نیستم و یك بازیگرم. او نیز در پاسخ گفت: تو از صدتا دلال هم بهتر كار میكنی؛ این حرف او نشان میداد كه من موفق شدهام آن نقش را به شكل باورپذیری نزد مخاطب جا بیندازم. البته این كار آسانی نبود و من برای رسیدن به چنین نقطهای، روی نقشهای مختلفی كه به من محول میشد سخت كار میكردم.
تئاتر و سینما هم برایم فرقی نداشت. من درباره تمام نقشهایم نوعی وسواس و باریكبینی داشتم. مثلا در فیلم «اجارهنشینها» رفتم و از نزدیك قصابی كه قرار بود نقش قصاب را به جای او بازی كنم از نزدیك دیدم یا در سریال «هزاردستان»، روی نقش فرمانفرما طوری كار كردم كه وقتی پشت صحنه تمرین میكردم، گروه فنی ناخودآگاه از سر راهم كنار میرفت. یعنی اینقدر روی حركات صورت، چشم، راه رفتن و دیگر خصوصیات اخلاقی این شخصیت تمرین كرده بودم كه در وجود من جای گرفته بود.
مهمترین دستاوردی كه این كار سخت برای شما در پی داشته این بوده كه هیچ وقت كلیشه نشدهاید.
به نظرم در عرصه بازیگری مهم این است كه بعد از چند سال فعالیت، تكراری نشوید. نكته دیگر درباره یك هنرمند این است كه باید نزد جوانان امروز محبوبیت داشته باشد. یعنی جوانها او را قبول داشته باشند. نسل امروز فوقالعادهاند و من هر وقت در كنار آنها قرار گرفتهام سعی كردهام از آنها بیاموزم. نسل جوان با امكاناتی كه وجود دارد، باید جلوتر از ما باشد.
وقتی میبینید امروز از نسل قدیم، هنرمندانی چون علی نصیریان دوباره روی صحنه تئاتر رفتهاند چه حسی به شما دست میدهد؟
واقعیت این است كه امروز كار تئاتر به مراتب سختتر از دورههای پیشین است. بازیگر توانایی مانند علی نصیریان همان طور كه اشاره كردید از هنرمندان قدیمی تئاتر و سینماست و طبعا از این كه ایشان را دوباره روی صحنه تئاتر میبینم لذت میبرم، اما به طور كلی تصور میكنم تئاتر و سینما رسالتشان پرداختن به مسائل روز است. به عنوان مثال فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی به مسالهای كه در جامعه فعلی ما رخ میدهد میپردازد و همین مساله موجب گیرایی و لذتبخش بودن فیلم شده است.
فكر میكنید عرصه بازیگری امروز در مقایسه با 50 سال پیش چه تفاوتهایی كرده است؟
مسلما خیلی فرق كرده و اصلا قابل قیاس با چند دهه قبل نیست. ما روز به روز داریم به سمت جلو حركت میكنیم. هنر رودخانهای است كه از لابهلای سنگها هم مسیر خود را پیدا میكند و پیش میرود. ضمن این كه امكانات امروز به نسبت دوران گذشته گستردهتر شده است. امروز تئاتر شهر دارای سالنهای زیادی است. همچنین سالنهایی چون ایرانشهر، مولوی و... نیز به رشد كمی سالنهای تئاتر افزوده و تئاتر با وجود تمام مشكلاتی كه دارد، طیف علاقهمندانش را حفظ كرده است. حتی در جریان اجرای برخی نمایشها دیدهام كه مردم میآیند و چهارزانو به تماشای یك كار مینشینند و این نشان از گرایش مردم به تئاتر دارد.
خود شما فكر میكنید ماندگارتـرین نقشــی كه تاكنون ایفا كردهاید، چیست؟
ببینید آدم در هر فیلمی كه كار میكند نسبت به نقشی كه در آن دارد، دلبسته میشود. به طوری كه هر یك از نقشها حكم بچههای آدم را پیدا میكنند و آدم اینقدر دوستشان دارد كه نمیتواند بینشان تفاوتی بگذارد. من هم نمیتوانم بگویم نقشی كه در حاجی واشنگتن داشتهام بهتر بوده یا نقشی كه در روسری آبی داشتم. فقط این را میدانم كه هر فیلم یا تئاتری كه به جا میماند، مانند یك سند به شمار میرود. نسل بعدی میآید و كار ما را میبیند. به نظرم آدم باید كاری كند كه بعدها خجالت نكشد. این خیلی مهم است.
فیلم «راه آبی ابریشم» با بازی شما امروز در حال اكران است، نظرتان درباره فیلمهای تاریخی از این دست كه هزینه زیاد و جلوههای ویژه فراوانی را میطلبد، چیست؟
این فیلمی است كه آقای بزرگنیا 20 سال روی آن كار كرده است و موضوعش اولین سفر یك كشتی ایرانی در 400 سال پیش است كه به چین میرود. زمانی كه در فیلمهایی چون «پستچی» و «دایره مینا» بازی میكردم، با بزرگنیا دوست بودم. بعدها كه بزرگنیا شروع به ساختن فیلم كرد در تمام فیلمهای او من نقش داشتم. در راه آبی ابریشم هم نقش بسیار كوچكی داشتم كه با میل و علاقه قبول و بازی كردم.
وقتی او قصد ساختن چنین كاری را كرد به من گفت همه نقشها در آب است، اما من سعی میكنم نقشی برای تو در خشكی پیدا كنم و همین طور هم شد. ساخت فیلم «راه آبی ابریشم» دو سال به طول انجامید. عكسالعمل مردم هم نسبت به این فیلم خوب بوده است. به من گفتند در این فیلم خوب آمدی خوب هم رفتی. خودم هم بر این باورم كه یك نقش نباید یك خروار باشد. میتواند درعین كوتاه بودن تاثیرگذار هم باشد. مهم این است كه تماشاگر بعد از تماشای فیلم به خانه برود و دربارهاش فكر كند. همین كافی است. هرچند به نظرم این كه تماشاگر را وادار به فكر كردن كنیم كار سختی است.
اگر ممكن است درباره موزه تئاتر هم بگویید كه برخلاف موزه سینما تا امروز خبری از تاسیس و راهاندازی آن نیست؟
ما خیلی تلاش كردیم این كار انجام شود. با وجود این كه سابقه تئاتر از سینما بیشتر است. قرار بود قدیمیترین تئاتری را كه در لالهزار واقع است (تئاتر تهران) و در حال حاضر در دست جهاد دانشگاهی است به موزه تئاتر اختصاص دهند كه ندادند. به نظر میرسد تاسیس موزه تئاتر دغدغه مسوولان نیست.
شما فرزندان هنرمندی تربیت كردهاید كه هر یك در جایگاه خود درخشیدهاند، اما آیا غیر از حلقه فرزندانتان آموزش به جوانان دیگر را هم به عهده داشتهاید؟
شاید بتوانم به عنوان راهنما برای بعضی جوانان مثمرثمر باشم، اما فرصتی برای برپا كردن كلاس و تربیت شاگردان را نداشتهام.
تصمیمی به برگزاری كارگاه تئاتر هم ندارید؟
نه. فقط میخواهم در خانهام كه اخیرا تبدیل به موزه شده است، ماهی 15 تا 20 نفر را بپذیرم و با آزمایش این جوانان به هریك بگویم كه تو به درد این كار میخوری یا نه.
ظاهرا قرار بود شما در فیلم تازه داریوش مهرجویی با عنوان «نارنجی پوش» هم به ایفای نقش بپردازید؟
بله، اما به دلیل كسالتهای جسمی از بازی در این فیلم عذرخواهی كردهام.
آقای انتظامی! در كارنامه بازیگری شما صرفنظر از نقشهای ارزنده، همكاری با مرحوم علی حاتمی جایگاه ویژهای دارد. اگر مایل باشید درباره این همكاری هم صحبت كنید.
همكاری من با علی حاتمی از فیلم «ستارخان» آغاز شد كه در نوع خود كار عظیم و ماندگاری هم هست. چون به روایت مشروطه و مشروطهخواهان میپردازد. بعد از آن هم او «هزاردستان» را ساخت كه در این سریال حضور پیدا كردم. بعد از درگذشت حاتمی دیگر كسی را ندیدم كه بتواند مثل او دیالوگ بنویسد.
اصلا نثرش شعر بود. بخصوص در فیلم «حاجی واشنگتن» یا همین طور در «هزاردستان» و «جعفرخان از فرنگ برگشته». همیشه افسوسم این بوده كه ای كاش میتوانست آخرین پروژهاش یعنی ساخت «تختی» را تمام كند. چون اظهارنظر راجع به این پهلوان زیاد است و فقط كار خود علی بود كه این شخصیت را به تصویر بكشد. در این كار هم 50 دقیقه فیلم گرفتهایم. یعنی حاتمی تا 20 سالگی تختی را ساخت.
بعد از آن بیماریاش عود كرد. دو بار به لندن رفت و بازگشت، اما روز به روز حالش بدتر شد. یك بار به من گفت من و همسرش نزد دكتر زالی، پزشك معالجش برویم و از او بخواهیم دارویی به علی بدهد كه درد نكشد و كار را ادامه دهد.
ما هم نزد او رفتیم، اما پزشكش گفت اگر چنین دارویی بدهد او سر فیلمبرداری خوابش خواهد گرفت. تا این كه یك شب ساعت 3 نیمه شب خبرم كردند كه علی تمام كرده است. به هر حال از معدود كارگردانانی بود كه هریك از آثارش در نوع خود ارزشمند است.
دغدغههای آقای بازیگر
آخرین روزهای آبان، هنرمندان و علاقهمندان هنرهای نمایشی در جشنواره تئاتر ماه، شاهد حضور گرم و پرتلاش استاد بازیگری ایران بودند كه علاوه بر آن كه در هیات داوران عضویت داشت و با دقت و وسواس همیشگیاش آثار را میدید، از ارائه مشاوره به هنرمندان جوان دریغ نمیكرد.
كمتر هنرمند پیشكسوتی را میتوان یافت كه بعد از 60 سال بازیگری، همچنان اینگونه وقت بگذارد و خستگی به جانش راه نیابد.
نقش پررنگ عزتالله انتظامی در راهاندازی موزه سینما، پیگیریهایش برای تاسیس موزه تئاتر، حمایتهایش از هنرمندان بازنشسته و حضور گرمش در بیشتر محافل و انجمنهای تئاتری و سینمایی، همه حكایت از آن دارد كه او در عرصه هنری همچنان جوان و پرتوان است. عزتالله انتظامی در تمام طول عمر فعالیت هنریاش در عرصههای تئاتر و سینما، همیشه به پشتكار، جدیت، نظم، افزایش مستمر دانش هنری، تجربه كارهای متفاوت، تن ندادن به بازی در هر كاری و به هر قیمتی و حمایت از هنرمندان جوان شهره بوده است.
با چنین پشتوانهای، انتظامی را نباید تنها با عنوان «آقای بازیگر» شناخت. او هنرمندی است كه فعالیت هنریاش از زندگی شخصیاش جدا نیست و در هر دوی آنها اخلاقیات و صراحت لهجه هم حرف اول را میزند. انتظامی، هنرمند پركار و آدم كمحرفی است. اهل گفتوگو نیست و تنها زمانی مقابل خبرنگاران مینشیند كه به نظرش حرف مهمی را باید به گوش مسوولان برساند.
او كه بیشتر به خاطر فیلمهای سینماییاش معروف است، اما باز هم خود را آدمی تئاتری میداند. در چند ماه گذشته هم هر جا فرصت یافته، از شرایط نامناسب امروز تئاتر گفته است. انتظامی عقیده دارد كه در هر كشوری، یك تئاتر قوی، سینمایی قدرتمند را شكل میدهد. در همه كشورهای صاحب سینما، هنر هفتم از توان نویسندگان، بازیگران و كارگردانان تئاتر بهره میبرد و بر فخامت و عمق خود میافزاید كه ایران هم از این قاعده مستثنی نیست.
این روزها اگر پای صحبتهای آقای بازیگر بنشینید، بیشتر شنونده دغدغههای تئاتری او میشوید. راه نیفتادن موزه تئاتر، ویرانی تالارهای قدیمی تئاتر در لالهزار، كمبود سالن اجرا، بیكار ماندن دانشآموختگان این رشته هنری، اندك بودن بودجه تئاتر كشور و... از موضوعات مورد انتقاد عزتالله انتظامی است.
اعتبار هنری و شخصی این استاد پیشكسوت آنقدر زیاد است كه میتواند بسیاری از موانع و مشكلات را پشت سر بگذارد. این امتیازی است كه مسوولان و مدیران فرهنگی و هنری باید قدر آن را بدانند و كمال استفاده را از مشاوره و همراهی او ببرند.
+ نوشته شده در ساعت توسط