سينماي ما- کارگردان و نویسنده سریال قصه‌های مجید در مورد فوت پروین‌دخت یزدانیان گفت: مادرم خانه را سوت و کور کرد و شاید با رفتنش دل عده زیادی را لرزاند، چرا که وی مادربزرگ همه بچه‌های ایران زمین بود.کیومرث پور احمد در اصفهان درباره ویژگی‌های شخصیتی و زندگی خصوصی پروین‌دخت یزدانیان معروف به بی بی قصه‌های مجید گفت: مادرم 65 سال در آشپزخانه بود و 12 بچه را بزرگ کرد و سر و سامان داد و همانند زنان ایرانی که خانواده دوست بودند بیشتر وقت خود را به خانه داری و آشپزخانه مصروف کرده بود.وی افزود: مادرم به کتاب کتاب‌خوانی و تماشای سریال‌های تلویزیون علاقه داشت و با تمام گرفتاری‌هایش بافندگی با ماشین را یاد گرفت و برای بچه‌هایش پلیور می‌بافت.کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون گفت: مادرم همیشه نمونه واقعی یک انسان فعال و سرزنده بود و حتی برای خود معلم نقاشی گرفته بود تا آلزایمرش که از 10 سال پیش به آن مبتلا بود را درمان کند.وی ادامه داد: پروین دخت یزدانیان زنی خیرخواه و مثبت اندیش بود و هر کمکی که از دستش بر می‌آمد برای دوستان و آشنایان و همسایگان انجام می‌داد.
پور احمد یادآور شد: از زمانی‌که آلزایمر مادر آغاز شد تا زمان فوتش 10 سال طول کشید و در سه چهار سال آخر زندگی نباتی و سختی را می‌گذراند.وی گفت: شاید مادرم به دلیل شرایط سخت بیماری راحت شد، اما خانه ما رو سوت و کور کرد و با رفتن ایشان همدلی که از وجود مادر در بین بچه‌ها بود کم‌رنگ می‌شود.کارگردان سریال قصه‌های مجید در پاسخ به این سوال که زنده یاد یزدانیان در جلوی دوربین و پشت صحنه‌ها چگونه بودند، اظهار کرد: وی همانند دیگر کارها، مسئولانه در سر صحنه حاضر می‌شد و حتی در زمان تولید سریال قصه‌های مجید که پدرم هنوز زنده بود کارهایش را به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کرد که پس از ضبط برنامه در خانه حاضر شود و برای پدرم غذا بپزد.
وی تصریح کرد: از ویژگی‌های بارز بی بی، بداهه گویی متناسب با سکانس‌ها در زمان ضبط بود و طوری بازی می‌کرد که تنها یک برداشت در بیشتر سکانس‌ها کافی بود.پور احمد گفت: مادرم در زمان پخش سریال قصه‌های مجید ستاره تلویزیون ایران شده بود و به نوعی مادربزرگ همه بچه‌های ایران زمین بود.
وي در پاسخ به این سوال که مادرتان کدامیک از کارهایشان را بیشتر دوست داشتند، تصریح کرد: برای او فرقی نمی‌کرد، اما خاطره جالبی که از او دارم اینکه بعد از فوت پدرم ما سر کار خواب‌نما بودیم، من به مادر گفتم تا 40 روز کار را تعطیل می‌کنیم اما ایشان به من گفتند تو خیلی ضرر می‌کنی، و کار را پس از هفت پدرم آغاز کردیم.